نامه آيت الله بروجردي در تير ماه 1389

جدایی دیانت از سیاست
سلام ِ سوخته سينگان اوين بر خالقي که جز زيبايي و لطافت و مهرورزي نيافريد. درود بر پيامبراني که ماموريتي غير از اعلام عشق و محبت و صميميت نداشتند. ادب به ايران زمين عزيز که شاهد سخت ترين تبعيض ها، ظلم ها و جنايات بي نظير است. احترام به تاريخ معاصر که ضابط بي اعتباري ها، بي حرمتي ها و بي آبروئي هاي تحميلي شريعتمداران آدمخوار به ساحت مقدس ربوبي است. به راستي که اديان و مذاهب توحيدي را خالي از تصرف و تبصره دنيا طلبان دين فروش مي يابيد كه هرگز کامتان با فشارها و تهديدها و شکنجه هاي روحي و جسمي، تلخ نمي گردد . حتي وعده جهنم و عذابش نيز در سايه شفاعت کريمانه ايزدي، مبدل به بهشت مي شود. در قصص انبيا، اقيانوس رأفت و نوازش معبودمان مشاهده مي شود که چسان بندگان را در آغوش کرامت و رفاقت، نوازش مي کند. آنگاه که ديانت با سياست آميخته مي شود، فرصتهاي نيرنگ و فريب و جنايت، پديدار و خداي پاکي ها، خوبي ها و شادي ها، تبديل به غول آزار، اذيت و خشونت مي گردد و آهنگ غم انگيز « يخرجون الناس من دين الله افواجا » بر بستر تقويم زمان نواخته مي شود. اي کاش مرده بوديم و چنين ايام اسفناک و رقت باري را نمي ديديم. ديني که رهبرش با پيروان ساير اديان در صداقت و دوستي بود تا جائيکه به عيادت يهودي مجاور منزلش مي رفت ! پيامبري كه قاتل عموي خود را که پشتوانه اش بود و سپاهش را قوت مي داد، بخشيد و در فتح مکه، شعارش (( اليوم يوم المَرحَمَه )) بود و در حاليكه اهل آن شهر بارها در جنگها از اقوام و يارانش کشته بودند ولي همه را نسيم عطوفت داد و خانه پيشواي مشرکين حجاز را مأمن کفار کرد و ابوسفيان را آزادي و استقلال و اختيار داد تا همه گونه توطئه و تخريبي را ادامه دهد ! آئيني که مقتدايش در منبر از حضار مي خواست تا او را عفو کنند و چنانچه ناخواسته به آنها ستم کرده، قصاص نمايند! حالا چطور بپذيريم که اين اسلام، ميرغضب شده و پوست از سر طرفداران خويش مي کند و خفقان را به گونه اي گسترده تا جائي که هر کس به عوامل دست چندم دين دولتي هم اعتراض کند به عقوبتي وحشتناک مي رسد ؟! من بارها از زعما و تئوريسين هاي مذهب سياسي خواسته ام در يک مناظره زنده تلويزيوني مستندات خود را ارائه دهند و ما نيز براهين روشن و ادله قاطع خويش را عرضه داريم تا دنيا بهتر قضاوت کند و خداي غفورمان از جايگاه اتهام اين سي و يک ساله خارج گردد. آري؛ التقاط جمهوريت با اسلاميت، يک ايده نفساني و شهواني بوده و اين پديده مادي و دنيوي، هميشه به استحاله عمومي معاصرين منجر شده است . همانطوريکه در سرگذشت بني اميه و بني عباس، طيف عظيمي از مسلمين به کفر و يا ساير اديان گرويدند و امروز نيز اگر سرنيزه استبداد ديني از کشور کنار برود خواهيد ديد که ثمره آميختن ظالمانه ديانت با سياست، جز تخليه کامل ميهن از خداپرستي و معنويت نبوده است. سيد حسين کاظميني بروجردي

3 نظرات:

ناشناس گفت...

الهی بمیرم برای این شیر مرد روحانی عزیز دربند

ناشناس گفت...

با اينكه هيچ آخوندي رو قبول ندارم , اما از ستمي كه به اين پيرمرد ميشه هرگز نميشه راحت گذشت.

بزرگمهر گفت...

درود
سميرا جان سپاسگزار خواهم شد اگر لينك وبلاگم را اصلاح بفرماييد. نشاني قبلي فيلتر شده است.
پاينده ايران

ارسال یک نظر

نه بر حسين بلكه بايد بر مذهبي گريست كه عالمانش پاره شدن عكس مردگان را وقيح تر از دريده شدن سينه زندگان مي دانند!