بازداشت ۳ دانشجوی دانشگاه امیرکبیر

۲ دانشجوی دیگر دانشگاه امیرکبیر دیروز و امروز بازداشت شدند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر این دو دانشجو به نام های مریم کریمی (ورودی ۸۵ مهندسی شیمی) و ابوالفضل کریمی (ورودی ۸۶ مهندسی متالورژی) پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت شدند.
مریم کریمی هفته گذشته به حراست دانشگاه احضار شده بود و کارمندان حراست به وی گفته بودند که باید به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات مراجعه کند.

مزار پاک جاویدنام کیانوش آسا

مزار پاک جاویدنام کیانوش آسا در باغ فردوس شهر کرمانشاه و سبزه ی نوروزی و گل بر سنگ مزار ایشان در اوّلین پنچ شنبه ی سال 1389 دیروز زخمه به تنبور، امروز خفته در خاک... گرامی باد یاد و خاطره ی زنده یاد دانشگاه علم و صنعت ایران، زنده یاد کیانوش آسا

چگونگی برگزاری مراسم سوگواری بانو ربانی در گفت و گو با احمد منتظری

جرس: مراسم سوگواری همسر آیت الله منتظری؛ حاجیه خانم ربانی امشب بعد از نماز مغرب وعشا در بیت آن مرحوم برگزار می شود. احمد منتظری در گفت وگو با جرس به نحوه برگزاری مراسم تشییع وتدفین بانو ربانی مادر محترمشان اشاره کرد و افزود: در جریان مراسم خاکسپاری چندتن ازشرکت کنندگان که نقش برجسته تری در هدایت و نظم دهی جمعیت داشتند، دستگیر شدند.
وی ابرازامیدواری کرد که مسئولان امنیتی شهرقم درایت و تدبیر لازم را بخرج دهند و با آزادی سریع این افراد، فضا را ملتهب نکنند و اجازه دهند که مراسم سوگواری این بانوی مومنه به آرامی برگزارشود.
احمد منتظری خاطرنشان کرد که مقامات امنیتی شرکت کننده در مراسم قول داده اند که این افراد بزودی آزاد شوند.
فرزند سوگوار آیت الله منتظری علت دستگیری این افراد را صرفا فعال بودن آنان در میان جمعیت و پرشور شعار دادن ذکر کرد و افزود: همانگونه که از مردم درخواست کرده بودیم،آنان مراقب اوضاع بودند و ازطرح شعارهایی تند پرهیز می کردندو نمادی هم به همراه نداشتند ولی صرف گفتن پرشور " لا اله الا الله" منجر به دستگیری تعدادی از شرکت کنندگان شد.
حجت الاسلام احمد منتظری خاطر نشان کرد که نماز میت توسط آیت الله شبیری زنجانی اقامه شد و به رغم تعطیلی نوروزی، مردم تقبل زحمت کرده بودند و از شهرهای اصفهان ، نجف آباد و تهران برای شرکت در مراسم آمده بودند.
درهمین حال اواز حضور غلامحسین کرباسچی، مهندس حجتی، مهندس میثمی، اعضای مجمع محققین ومدرسین قم، حجت الاسلام والمسلمین موسوی تبریزی ،حجت الاسلام و المسلیمن شهرستانی نماینده آیت الله سیستانی و آیت الله فیض در مراسم تشییع و خاکسپاری خبر داد.
فرزند آیت الله منتظری همچنین ازتماس تلفنی آیات عظام صانعی ، گرامی(بعلت اقامت درمشهد) و موسوی اردبیلی ( بعلت کسالت) به بیت محترم آیت الله منتظری خبر داد.
وی دررابطه با محل خاکسپاری افزود که سرانجام در محلی که حکومت در نظر گرفته بود در گلزار شهدا ، قطعه خانواده شهیدان، در کنار کتابخانه پیکر بانو ربانی به خاک سپرده شد.
احمد منتظری خاطرنشان کرد که آمبولانس حامل پیکر مرحومه ربانی توسط پنج اسکورت به گلزار شهدا آورده شد و سرانجام با وساطت های انجام شده، خانواده توانستند در صد متری گلزار شهدا، جنازه را تحویل بگیرند وبه مراسم تدفین را برگزار کنند.
وی از حضور لباس شخصی ها در بین جمعیت خبر داد که فشارآوردن و شتاب تلاش داشتند تا هر چه زودتر مراسم تدفین به پایان برسد و جمعیت متفرق شود.
درادامه این گفت وگو فرزند بزرگ آیت الله منتظری به ویژگی های شخصیتی مادر محترمشان اشاره کرد و صبوری را ویژگی ممتاز وی خواند که در همه حال یار و یاور همسر خود بود در حصر و حبس و تبعید.
وی به فعالیتهای اجتماعی بانو ربانی پرداخت و افزود که وی قبل و بعد از انقلاب در یاری رساندن به خانواده های بی سرپرست، خصوصا خانواده های زندانیان بسیار فعال بود و تلاش داشت تا آنان در نبود همسران و پدرانشان رنج کمتری را متحمل شوند.
احمد منتظری به بیماری ایشان اشاره کرد که از زمان رحلت مرجع فقید تاکنون ادامه داشته و سرانجام منجر به فوت ایشان در بامداد هفتم فروردین شد.
فرزند ارشد آیت الله منتظری روند کاری دفتر آیت الله را عادی خواند و اظهار امیدواری کرد که مشکلی برای ادامه کار این دفتر در آینده بوجود نیاید تابتوانند همچون گذشته ضمن برگزاری مراسم مذهبی و پاسخگویی به سوالات شرعی مردم به جمع آوری ونشرآثارمرجع فقید بپردازند.

آموزش بازجوئی و شکنجه

هنگامی که بازجویان و شکنجه گران در زندان های جمهوری اسلامی ، از زندانیان بازجوئی می کنند و یا آنها را شکنجه می دهند ، گاهی از این صحنه ها فیلمبرداری هم می کنند تا در آینده به کسانی که قرار است شکنجه گر یا بازجو شوند ، چگونگی شکنجه کردن و بازجوئی آموزش داده شود. یک روز یکی از ماموران وزارت اطلاعات که نتوانسته بود وجدانش را زیر پا بگذارد ، بخشی از این فیلم ها را به خارج از کشور می برد و این فیلم ها در شبکه اینترنت پخش می شوند ، اما هنگام بازگشت به ایران ، این ایرانی با وجدان شناسائی و دستگیر می شود. در لینک http://www.krsi.net/common/interogation.asp بخشی از این فیلم ها را می توان دید. در بخش دوم این این فیلم ها بازجوئی به نام (جواد آزاده- احتمالا نام مستعار) به همراه بازجوی دیگری به نام(آملی- احتمالا نام مستعار) با رکیک ترین و زشت ترین کلمات ، از همسر سعید امامی می خواهند که به زور به کارهای غیر اخلاقی و رفتن به اسرائیل اعتراف کند. این فیلم ها نه عکس های فتوشاپی هستند و نه فیلم های سینمائی ، بلکه کاملا حقیقی هستند. (قابل توجه هواداران حضرت ایه الله العظمی امام خامنه ای ولی امر مسلمین جهان) برابر اخبار و اطلاعات رسیده از درون زندان های رژیم، هم اکنون در راس بسیاری از بازجوئی ها ، شکنجه ها ، اخذ اعترافات دروغین و دادگاه های نمایشی ، فردی به نام ( زین العابدین تقوی فردود فرزند عباسعلی) قرار دارد. ( زین العابدین تقوی فردود ) کیست؟ این ابر دژخیم و ابر شکنجه گر رژیم ، سال ها در تبریز مشغول بازجوئی ، شکنجه ، تیرباران کردن ، تیر خلاص زدن ، به دار آویختن ، اخذ اعترافات دروغین و هزاران جنایت بوده است . قصاب شمال غرب کشور( زین العابدین تقوی فردود ) را تنها با اسد الله لاجوردی معروف می توان برابر دانست. ( زین العابدین تقوی فردود ) هم اکنون در تهران به سر می برد و نشانی هائی که احتمالا در آن ها ساکن است عباتند از : (خیابان توحید – 66949110) — (شهرک فرهنگیان – 77050417 – کد پستی 1689977944) — (خیابان نبرد – 33052335 – کد پستی 1766947965) – (خیابان ولی عصر- 55368576 – کد پستی 1193747361)

مراسم تشییع همسر آیت آلله منتظری

محدودیتهای حکومت برای مراسم تشییع همسر آیت الله منتظری .

سعید منتظری فرزند آیت الله العظمی منتظری از محدودیتهای حکومت برای مراسم تشییع پیکر مادر محترمشان خبر داد. سعید منتظری در گفت و گو با جرس با اشاره به این مطلب افزود:صبح امروز سوی وزارت اطلاعات فردی به دفتر مراجعه کرده و رسما اعلام کرده است که اجازه برگزاری مراسم تشییع را نداریم.

وی ادامه داد که وزارت اطلاعات از بیت آیت الله خواسته است که مطابق برنامه ای که از سوی حکومت برای برگزاری مراسم تشییع اقدام کنند، در حالی که بنا به اطلاعیه خانواده ایشان، قرار است فردا ساعت ده صبح از مقابل بیت آیت الله به سمت حرم حضرت معصومه (س) مراسم برگزار شود. حجت الاسلام سعید منتظری همچنین گفت که حکومت از آنها خواسته است فقط حدود 150 متر در گلزار شهدا، پیکر مادر محترمشان را تشیع کنند. وی تصریح کرد: اگر خانواده مرحومه نتوانند بر اساس اعلام قبلی خود به آشنایان مراسم را برگزار کنند،آنان از شرکت در مراسم حکومتی هم خودداری کرده و در مراسم تشییع و تدفین شرکت نخواهند کرد. سعید منتظری درادامه به دفن پنهانی شهدا اشاره کرد و گفت: اگر می خواهند که همسر آیت الله منتظری را همه به همین گونه دفن کنند، می توانند هر کاری که خواستند بکنند. ما بعدها بر سر مزار ایشان خواهیم رفت. وی خاطر نشان نمود که اگر مسئولان درایت کافی داشتند، نباید با مراسم تشییع یک بانوی مکرمه که با توجه به تعطیلات نوروزی و حضور تعداد زیادی از دوستان و اقوام در سفر ، تعداد محدودی برای مراسم آن شرکت می کنند، نگاه امنیتی داشته باشند. سعید منتظری در این لحظات فقدان نیز از مردم می گوید که اگرمسئولان قدری درایت و عقلانیت داشته باشند، مشکلات مردم هم حل خواهد شد. او معتقد است که مادر محترمشان از همه رنجهایی که طی زندگی شریفشان کشیدند راحت شده اند و حالا چه فرقی می کند که آنها می خواهند با پیکر بی جان اوچه کنند. او که در قید حیاتش در کنار مرجع فقید، سنگ صبوری بود برای همه خانواده و لحظه ای روی آرامش را ندید. فرزند آیت الله منتظری خبر از انتقال پیکر مادرشان به سردخانه داد و گفت که درحال حاضرپیکر ایشان هم دراختیار حکومت است، هر کاری که می خواهند انجام دهند ولی از ما انتظار نداشته باشند که در آن مشارکت داشته باشیم. او می افزاید: خوب بود که مسئولان به بیت می آمدند و می دیدند که فقط اعضای خانواده در حال عزاداری هستند. آنان بیم آن دارند که جمعیتی که برای تشییع آیت الله حضور پیدا کرد، در مراسم مادر هم شرکت کنند و برای همین است که چنین محدودیتهایی برای خانواده ایجاد کرده اند .

دستگیری سعید ملک پور به صورت آدم ربايی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسايی صورت گرفت

دستگیری سعید ملک پور به صورت آدم‌ ربايی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسايی صورت گرفت
به گزارش کميته گزارشگران حقوق بشر، سعيد ملک‌پور، متولد ١٣٥٤و فارغ التحصيل مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شريف، با سابقه‌ کار کارشناسی در ايران خودرو، مرکز تحقيقات رازی‌ و يکی‌ از بازرسان شرکت گرما فلز که سال گذشته نیز موفق به اخذ پذيرش از دانش‌گاه ويکتوريا کانادا جهت ادامه تحصيل در مقطع کارشناسی ارشد شده است، مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ايران بازداشت شد. این گزارش می افزاید ملک پور که از سال ۲۰۰۵ در کشور کانادا به طراحی‌ وب‌سايت اشتغال داشت، در رابطه با پرونده‌ موسوم به «مضلين ۲» مربوط به جرايم اينترنتی بازداشت شد و در اواخر سال ۸۷ که گزارش سپاه پاسداران در زمینه معرفی این گروه منتشر گردید، جزومتهمانی معرفی شد که عضو چندين «شبکه‌ فساد اينترنتی» بودند. لازم به ذکر است مشابه ادعاهای سپاه در این زمینه، اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ايران نیز تکرار شد که گزارش‌هايی با عنوان «نبرد سايبری سپاه پاسداران با گروه‌های فعال در پروژه بی‌ثبات‌سازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سايبری آمريکا» منتشر شد تا فعالان حقوق بشر و فعالان اینترنتی مشمول بازداشت های گسترده شوند. نحوه بازداشت و ربایش سعيد ملک‌پور که مقامات قضایی زمان دادگاه وی را ۲۹ و ۳۰ فروردين‌ماه امسال اعلام کرده اند، در نامه خود می گوید: "اينجانب سعيد ملک‌پور در تاريخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورين لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و يا نشان دادن کارت شناسايی در اطراف ميدان ونک دستگير شدم. دستگيری به صورت آدم‌ ربايی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسايی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در يک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. يک مامور با جثه بسيار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پايين نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی می‌گفتند، منتقل کردند. در آنجا چندين مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شديد قرار دادند و به زور مجبورم کردند يک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانيده بودند را امضا نمايم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندين روز درد می‌کرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سيلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوين منتقل شدم و در يک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷در ۲ متری قرار گرفتم..." آغاز فشارهای ماموران این زندانی همچنین خاطرنشان می کند "به مدت ۳۲۰ روز تا تاريخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها يک مهر و يک جلد قرآن، يک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاريخ۸۸/۹/۳۰در بند عمومی دو – الف زندان اوين به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هيچ‌گاه ملاقات نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف در تمامی ملاقات‌هايی که حداکثر به اندازه انگشت‌های يک دست بود، صحبت‌ها توسط يک مامور سپاه شنود می‌شد و ملاقات‌ها با حضور مامور همراه بود. تلفن هفتگی نيز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفن‌ها توسط کارکنان يا بازجوها شنود مستقيم می‌شد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانواده‌ام صحبتی می‌کردم تلفن را قطع می‌کردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو – الف بنا به دلايلی که ذيل عنوان می‌کنم هيچگاه امنيت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهديد بودم." نقل و انتقالات و آغاز شکنجه؛ اعتراف گیری تحت فشار ملک پور در ادامۀ این رنجنامه می افزاید "در تاريخ ۸۸/۹/۳۰ بر ديگر به سلول انفرادی اين بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوين منتقل شدم و تا تاريخ ۸۸/۱۱/۱۹ يعنی ۴۸ روز ديگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهايی به سر بردم. از آن تاريخ تا کنون در بند عمومی زندان اوين، ابتدا در بند قرنطينه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر برده‌ام. تا کنون بيش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلول‌های انفرادی سپری شده و تا کنون هيچگاه اجازه ملاقات با وکيل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماه‌های ابتدايی توسط گروه پدافند سايبری سپاه تحت انواع شکنجه‌های روحی روانی و جسمی قرار گرفته‌ام که برخی از اين شکنجه‌ها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زيادی از اقارير من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهديد خود و خانواده ام و وعده آزادی سريع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و ديکته بازجوها انجام گرفته است. توضيح اين که اقرارها در حضور بازپرس نيز با حضور بازجوها و تهديد به وخيم‌تر شدن شدت شکنجه‌ها، جهت جلوگيری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت می‌گرفت. گاهی هم تهديد می‌کردند که همسرم را دستگير می‌کنند و در حضور من شکنجه می‌کنند. در چند ماه اول دستگيری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجويی قرار می‌گرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شديد همراه می‌شد. شکنجه‌ها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجويی بازداشتگاه دو – الف انجام می‌شد." نحوه و روند شکنجه های خشن روحی و جسمی این جوان زندانی پیرامون نحوۀ شکنجه های اعمال شده بر خود می نویسد "اکثر اوقات شکنجه‌ها به صورت گروهی انجام می‌گرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و ساير اعضای بدنم می‌زدند. اين کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آن‌چه توسط بازجويان ديکته می‌شد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربين طبق سناريو دلخواه و نوشته شده توسط آنان می‌بود. گاهی شکنجه‌ها توام با شوک الکتريکی بود که بسيار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. يک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهديد به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در يکی از بازجويی‌ها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده می‌شد به قدری زياد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندين بار زير کتک بی‌هوش شدم که هر بار با پاشيدن آب به صورتم مرا به هوش می‌آوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونريزی شده است. در سلول را کوبيدم کسی به سراغم نيامد. فردای آن روز مرا در حاليکه نيمه چپ بدنم بی‌حس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوين منتقل کردند. در درمانگاه اوين، دکتر پس از ديدن وضعيت من بر ضرورت انتقال من به بيمارستان تاکيد کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بيمارستان بقيه الله انتقال يافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بيمارستان نام خود را به زبان بياورم و دستور دادند که خود را محمد سعيدی معرفی کنم و تهديد کردند در صورت سرپيچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را می‌کشد." عوارض روحی و جسمیِ شکنجه های اعمال شده سعید ملک پور همچنین ادامه می دهد "... پزشک کشيک زندان بدون هيچ‌گونه معاينه، آزمايش و عکس راديوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و اين را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجويز کرد. حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نيست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نيمه چپ بدنم بی‌حس بود و کنترل کمی روی ماهيچه‌های دست و پای چپم داشتم. بنابراين به سختی راه می‌رفتم. علاوه بر اين شکنجه‌ها يک بار هم در تاريخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جديد يکی از بازجوها با انبردست تهديد به کشيدن دندانم کرد که منجر به شکستن يکی از دندان‌هايم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجه‌های جسمی و بدنی، در مقابل شکنجه‌های روحی و روانی ناچيز بود. تهدیدات همسر و خانواده وی پیرامون تهدیدات صورت گرفته بر خود و خانواده خود می نویسد "زندان‌های طويل المدت انفرادی (بيش از يک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزيزانم، تهديدات مکرر به دستگيری و شکنجه همسر و خانواده‌ام در صورت عدم همکاری، تهديد به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگير کردن همسرم و اين قبيل تهديدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هيچ کتاب يا رسانه‌ای دسترسی نداشتم و برای روزها با هيچ کس هم صحبت نبودم. سخت گيری‌ها و فشارهای روحی و روانی به من و خانواده‌ام تا حدی پيش رفت که پس از رحلت پدرم در تاريخ ۲۶ اسفند۱۳۸۷و با وجود مطلع شدن مسئولين بازداشتگاه و دادسرای جرايم رايانه‌ای از فوت ايشان، مرا که هيچ تماس تلفنی با خانواده‌ام نداشتم، از اين واقعه بی‌خبر نگه داشتند تا اين که تقريبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه يک تماس۵دقيقه‌ای تلفنی با حضور و شنود مستقيم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم. آغاز فشار های مجدد و پروژه های اعتراف گیری این زندانی جرایم اینترنتی همچنین از سوء استفاده های مختلف ماموران و بازجویان از موارد شخصی وی و وعده های دروغ آنها پیرامون اعتراف گیری اشاره کرده و خاطرنشان کرد "...علاوه بر شکنجه‌های روحی و روانی، گروه بازجويی اطلاعات سپاه به طور غيرقانونی و غيرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل استنادی برای آن موجود است. همينطور حساب اينترنتی pay pal من نيز دست ايشان است که معلوم نيست چه بر سر آن آمده است. يکی ديگر از موارد شکنجه روحی، وادار کردن من به اجرای سناريوهای ديکته‌شده توسط بازجويان سپاه در مقابل دوربين و فيلم‌برداری اجباری از من بود. با اين که تيم بازجويی به من قول داده بودند که فيلم‌ها هيچگاه از تلويزيون پخش نخواهد شد و اين فيلم‌ها تنها جهت نمايش برای مسئولان نظام و با قصد گرفتن بودجه برای پروژه گرداب است، چند ماه بعد متوجه شدم که فيلم ها بدون پوشش صورت بارها در ايامی که خانواده ام داغدار پدر تازه درگذشته ام بوده اند، در تلويزيون سراسری به نمايش در آمده است. تيم بازجويی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانواده‌ام، دقيقاً در ايام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها اين فيلم‌ها را پخش کرده که منجر به شديدترين ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونه‌ای که مادرم با ديدن تصاوير من در تلويزيون و آن اعترافات دروغين، دچار حمله قلبی گرديد. برخی از مواردی که مرا مجبور به بيان آن در مقابل دوربين کرده بودند، مضحک و به دور از واقعيت بود که از نظر فنی اصلا امکان‌پذير نمی‌باشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربين از خريداری يک نرم‌افزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وب‌سايت خودم صحبت کنم. بايد اضافه می‌کردم، در صورت بازديد اشخاص از اين سايت، اين نرم افزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپيوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپيوترش، حتی زمانی که کامپيوتر خاموش است به دست من می افتد! و به اين ترتيب من از طريق اينترنت از اتاق خواب افراد فيلم تهيه می‌کردم! با اين که من به بازجوها گفته بودم، چنين مسئله‌ای از نظر فنی امکان‌پذير نيست، آنها پاسخ دادند کاری به اين کارها نداشته باش! شايان ذکر است که بازجوها در حضور بازپرس پرونده به من قول دادند که در صورت اجرای سناريوهای کذايی مطابق خواست آنان در مقابل دوربين، علاوه بر تبديل قرار بازداشت به قرار کفالت يا وثيقه و آزادی من تا زمان دادرسی، حداکثر تخفيف در کيفرخواست برايم در نظر گرفته خواهد شد و حداکثر دو سال حبس در کيفرخواست برای من در نظر گرفته می شود و همچنين با چند برابر حساب شدن ايام حبس در سلول انفرادی، می‌توانم از آزادی مشروط استفاده کرده و به زندان بازنگردم. اين وعده ها بارها و بارها با ذکر قسم و قول های متعدد به من داده شد ولی بعد از پايان فيلم برداری هيچ کدام به اجرا نرسيد. با توجه به موارد فوق، اينجانب در مدت بازداشت موقف، مطابق با بندهای ۱.۲.۳.۴.۵.۶.۷.۸.۹.۱۴.۱۵.۱۶،۱۷ و ماده ۱ قانون منع شکنجه مصوب ۱۸ ارديبهشت۱۳۸۱و بند ۷ قانون احترام به آزادی‌های مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب سال ۱۳۸۳مجلس شورای اسلامی، در معرض انواع شکنجه‌های روحی و روانی قرار داشته‌ام و مطابق با ماده ۴ قانون منع شکنجه، اقارير من از درجه اعتبار ساقط است و عموم اعترافات من در اثر شکنجه و در جهت کاهش فشار وارده و حمايت از خانواده‌ام انجام گرفته است. تقاضا دارم... این بازداشتی زندان اوین همچنین درخواست های خود را نیز مطرح نموده و تصریح می کند "هم اکنون ، يعنی در تاريخ ۸۸/۲۲/۱۲بعد از گذشت بيش از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت کماکان بلاتکليف بوده و تا کنون ملاقاتی با وکيل قانونی خود نداشته‌ام و اجازه ملاقات با ايشان به من داده نشده است. با توجه به نوع پرونده و حجم پرونده و نوع اتهامات وارده جهت نوشتن لايحه دفاعيه نياز به استخدام کارشناس رايانه مورد وثوق قوه قضاييه و همچنين دسترسی کافی به کارشناس و وکيل قانونی خود در محيطی مجهز به امکانات فنی مناسب، مانند دسترسی به اينترنت دارم. لذا تقاضامندم يا با تبديل قرار من به کفالت يا وثيقه موافقت گردد و يا اين امکانات در زندان برايم فراهم گردد

پنجشنبه آخر سال در بهشت زهرا

فردا ديدار با ندا و سهراب و سایر جانباختگان در بهشت زهرا ديدار با جانباختگان جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در آخرين پنج شنبه سال فردا در بهشت زهرا

یک مامور امنیتی اسامی ۱۹۲ زندانی سیاسی بند ۲۴۰را افشا کرد

اسامی 192 زندانی بند 240 زندان اوین منتشر شد.به گزارش تحول سبز، این اطلاعات شامل اسامی۱۹۲ نفر از زندانیان سیاسی که تا روز ۱۸ اسفند در بازداشتگاه اوین بسر می برده اند ، می باشد . در این میان نام بسیاری از زندانیان گمنام نیز به چشم میخورد .گفتنی ست که لیست کامل دستنویس این اسامی توسط یکی از ماموران اطلاعاتی شاغل در بند امنیتی ۲۴۰ زندان اوین به دست این خبرنگار رسیده است .اسامی منتشره بدین شرح می باشد:۱-مهرداد اصلانی فرزند غلامرضا۲-امیر اصلانی فرزند غلامحسین۳-حسین اصغری فرزند رجبعلی۴-وحید اصغری فرزند محمد۵-محمدرضا اسماعیل زاده فرزند قاسم۶-عباس اسفندیاری فرزند رضا۷-نصیر اسدی فرزند ناصر۸-علی ارشدی فرزند حسین۹-بهمن احمد امویی فرزند جعفر۱۰-محمدرضا احمدی فرزند قاسم۱۱-مجتبی احمدی فرزند عباس۱۲-سینا احمدی فرزند فرید۱۳-اکبر اجدادی فرزند علی۱۴-ارسلان ابدی فرزند عباس۱۵-ساسان آقایی فرزند علی۱۶-غلامرضا آزادی فرزند ابولقاسم۱۷-ایمان آذریان فرزند ابولقاسم۱۸-محمد آذری ارشتاب فرزند جواد۱۹-بهزاد آذرهوشنگ فرزند غلامرضا۲۰-مجید آذربایجانی فرزند محمد۲۱-طوفان آدمی فرزند اصغر۲۲-علیرضا بانک فرزند جواد۲۳-حمزه باغبان فرزند مجید۲۴-حسین باستانی نژاد فرزند شریف۲۵-سید مسعود باباپور فرزند سید علی اکبر۲۶-حمیدرضا ایزدیاری فرزند حسین۲۷-علیرضا ایرانشاهی فرزند احمد۲۸-هادی امینی فرزند حسن۲۹-شهاب اکبرزاده فرزند جهانبخش۳۰-جعفر اقدامی فرزند باقر۳۱-رضا افشار فرزند جان محمد۳۲-حسین .... {اعظمی} فرزند مهدی۳۳-حسین اعتمادی فرزند محمد۳۴-فرهاد اطلسی فرزند محمدحسین۳۵-فتاح سبحانی فرزند اسماعیل۳۶-سجاد ساوه فرزند علیرضا۳۷-داوود زمزم فرزند مهدی۳۸-علی زاهد فرزند محمد۳۹-ایمان زارعی فرزند رضا۴۰-میثم ریخته گری فرزند علی اکبر۴۱-مسلم روشنی فرزند صابر۴۲-حامد روحی نژاد فرزند محمدرضا۴۳-میلاد رمضانی فرزند حسین۴۴-رضا رفیعی فروشان فرزند حاجی بابا۴۵-ناصر رضایی نوین فرزند نبی۴۶-مجید رضایی فرزند حسن۴۷-علیرضا رضایی فرزند احمد۴۸-آرمان رضاخانی فرزند محمدرضا۴۹-احمد رشیدی نیا فرزند ابوالقاسم۵۰-محمدجواد رشاد فرزند عباس۵۱-جواد رحیمی فیروز فرزند مرادعلی۵۲-محمد رحیمی فرزند عبدالرحیم۵۳-محمدعلی رباطی فرزند عبدالرحیم۵۴-منوچهر ذبیحی فرزند ماشاءالله۵۵-علی ذاکری فرزند حسن۵۶-محسن تگمه چین فرزند علی۵۷-جمشید صادق الحسینی فرزند احمد۵۸-فرزاد شفیعی بهشتی فرزند محسن۵۹-یقوتیل شائولیان فرزند یوسف۶۰-علی اکبر سیادت فرزند حسین۶۱-داوود سلیمانی فرزند احمد۶۲-حسن سرچاهی فرزند یدالله۶۳-ساسان ستارزاده فرزند غلامرضا۶۴-مهرداد سپه وند فرزند جهانبخش۶۵-مرتضی سبزعلیان فرزند ابوالقاسم۶۶-فتاح سبحانی فرزند اسماعیل۶۷-ابراهیم مددی فرزند رمضان۶۸-فرزاد مددزاده کرکری فرزند عبدالعلی۶۹-سهیل محمدی نصیر محله فرزند ناصر۷۰-سعید محمدی فرزند علی۷۱-حمید رضا محمدی فرزند عزیز۷۲-امیر محمد فرزند علی۷۳-ذاکر محمدی فرزند جورا۷۴-داوود محمدبیگی فرزند علی اکبر۷۵-معین محمدبیگی فرزند فرود۷۶-محمدرضا مجاودی فرزند محمد۷۷-سعید متین پور فرزند مرتضی۷۸-عبدالرحمن ماهوش محمدی فرزند محمود۷۹-جواد ماه زاده فرزند محمد۸۰-جواد لاری فرزند علی۸۱-نیما لطیف التجار فرزند ابوالقاسم۸۲-مهدی کلاری فرزند رضا۸۳-امین کشاورز فرزند امامعلی۸۴-نادر کریمی جونی فرزند رضا۸۵-متین کریمی فرزند محمد۸۶-نوراحمد نظری غلام فرزند رسول۸۷-جلیل نصیری فرزند سیدخان۸۸-سید جلال الدین نبوی فرزند سید شهاب۸۹-سید ضیاءالدین نبوی فرزند سید علی اکبر۹۰-سید مهدی میرعربشاهی فرزند سید محمود۹۱-محسن میرزایی نظر فرزند محمد۹۲-جمشید میرزایی فرزند یارمحمد۹۳-ابوذر مهرانی فرزند مسیح الله۹۴-امید منتظری فرزند حمید۹۵-حجت الله ملکی فرزند حبیب الله۹۶-سعید ملک پور فرزند حسین۹۷-غلامرضا مکعیان فرزند عزیزالله۹۸-مجید مقیمی فرزند محمدعلی۹۹-داوود مقدم فرزند سلیمان۱۰۰- مهدی مرتضی پور فرزند مرتضی۱۰۱- مهدی ثیایی فرزند محمد۱۰۲- امیرحسین توکلی فرزند وحید۱۰۳- ناصر تقی زاده فرزند محمود۱۰۴- رضا تقوی فرزند غلامعلی۱۰۵- حسام ترمسی فرزند حمید۱۰۶- آرش ترابی فرزند مرتضی۱۰۷- مهدی تاجیک فرزند داوود۱۰۸- حمید پیروزفام فرزند صمد۱۰۹- علی پرویز فرزند حسن۱۱۰- میثم بیک محمدی فرزند رحیم۱۱۱- علی بی کس فرزند محمدحسین۱۱۲- علی بهزادیان نژاد فرزند علی اصغر۱۱۳- بهروز بهرامی فرزند داوود۱۱۴- احمد بهرامی فرزند حمید۱۱۵- بابک بردبار فرزند اردشیر۱۱۶- رسول بداقی فرزند کلبعلی۱۱۷- جابر دشتی فرزند حسن۱۱۸- مجید دری فرزند حسن۱۱۹- یاشار دارالشفاء فرزند ابراهیم۱۲۰- عباس خلیلی درمنی فرزند حسن۱۲۱- اردشیر خزری فرزند جواد۱۲۲- محسن خاکی فرزند علی۱۲۳- رضا خاری سخی فرزند عباس۱۲۴- حیدرعلی حیدری فرزند ایمان۱۲۵- مسعود حسینی لواسانی فرزند مرتضی۱۲۶- روزبه حسین تهرانی فرزند احمد۱۲۷- رامین حسین تهرانی فرزند احمد۱۲۸- هامون حسن نژاد... فرزند محمد۱۲۹- سعید حسن زاده فرزند سلیمان۱۳۰- محمد حجتی فرد فرزند محمدعلی۱۳۱- محمدعلی حاج آقایی فرزند رجبعلی۱۳۲- شاهد حائری فرزند حسین۱۳۳- مجتبی چرامین فرزند حسن۱۳۴- خشایار جهانزاد فرخی فرزند اردشیر۱۳۵- محسن جعفری فرزند محمدحسین۱۳۶- میلاد فدانی اصل فرزند حمید۱۳۷- کریم فتح علیزاده فرزند یوسف۱۳۸- مهدی فتاح بخش فرزند هادی۱۳۹- نصرالدین غلامی فرزند افضل۱۴۰- آبتین غفاری فرزند محمداسماعیل۱۴۱- رضا عظیمی فرزند ... {حیدر۱۴۲- احمد عسگری فرزند عباس۱۴۳- علیرضا ... {نحر آباد} فرزند محمد مهدی۱۴۴- محسن عبدی فرزند حجت الله۱۴۵- فرامرز عبدالله نژاد فرزند رحیم۱۴۶- محمد عبدالقیاس فرزند امرالله۱۴۷- ناصر عبدالحسینی فرزند غلامرضا۱۴۸- بهزاد عباسی فرزند پرویز۱۴۹- محمود عامری فرزند ربیع۱۵۰- مجید طیاری فرزند علی۱۵۱- مهران صفوی فرزند رضا۱۵۲- صمد صبری زاده فرزند غلام گل۱۵۳- سیامک صالمیان فرزند رمضانعلی۱۵۴- کیومرث صادقی فرزند امیر۱۵۵- احمد کریمی فرزند محمود۱۵۶- محمدصادق کبودوند فرزند محمد سعید۱۵۷- کیارش کامرانی فرزند محمد۱۵۸- سید نوید کامران فرزند سیدجلال۱۵۹- عباس کاکائی فرزند حسین۱۶۰- جعفر کاظمی فرزند بهرام۱۶۱- ایوب قنبرپوریان فرزند شاه علی۱۶۲- پویا قربانی فرزند فرهنگ۱۶۳- حمید ... { قاسمی } فرزند غلامحسین۱۶۴- ابوالفضل قاسمی فرزند احمد۱۶۵- آرش قاسمی فرزند حسین۱۶۶- علی قاسمی فرزند قدرت الله۱۶۷- زبیر فیضی فرزند علی۱۶۸- فهیم فولادی فرزند یونس۱۶۹- پیام فنائیان فرزند فرهنگ۱۷۰- حسین فرجی فرزند علی۱۷۱- محمد یوسفی فرزند علی۱۷۲- محمد یوسف رشیدی فرزند صفر۱۷۳- امید یاوری فرزند غلامرضا۱۷۴- حامد بازرلو فرزند غلامرضا۱۷۵- محمدامین ولیان فرزند عبدالرضا۱۷۶- فرهاد وکیلی فرزند محمد سعید۱۷۷- شهروز وزیری فرزند مظاهر۱۷۸- مهرداد ورشویی فرزند ناصر۱۷۹- محمدعلی وحیدی فرزند علی۱۸۰- حسین واحد فرزند علی۱۸۱- بهزاد هوشمندموید فرزند تورج۱۸۲- علی نیکخو فرزند قهرمان۱۸۳- آرش نوری فرزند یدالله۱۸۴- امید نوروزیان فرزند عزت الله۱۸۵- مصطفی نوروزی فرزند اصغر۱۸۶- سعید نورمحمدی فرزند عبدالباقی۱۸۷- سامان نورانیان فرزند صمد۱۸۸- حسین نورانی نژاد فرزند عباس۱۸۹- حسن سی سختی فرزند حسین۱۹۰- سعید .... فرزند نور الدین۱۹۱- عبدالرحمن سنگانی فرزند حیدر۱۹۲- مهدی محمودیان فرزند هوشنگ

سخنان تکان دهنده یک مادر درباره شهادت فرزندش در روز عاشورا

با گذشت بیش از دوماه از وقایع روز عاشورا، هنوز اسامی بسیاری از شهدای این روز اعلام نشده و خانواده های آنان تحت فشارند تا در مورد نحوه کشته شدن فرزندانشان سخنی نگویند.اما شهناز اکملی، مادرمصطفی کریم بیگی همچنان خواهان معرفی و محاکمه آمران و قاتلان فرزندش و دیگر کشته شدگان است. مصطفی کریم بیگی، جوان 26 ساله ای بود که در روز عاشورا به شهادت رسید؛ او را در حالیکه گلوله ای به پیشانی اش اصابت کرده بود، از بالای پل کالج به پایین پرت کردند.مصاحبه تکان دهنده سایت "روز" با مادر مصطفی کریم بیگی راکه بعد از 14 روز بی خبری، پیکر فرزندش را تحویل گرفت و تحت فشار مقامات امنیتی در سکوت و تدابیر امنیتی شدید او را به خاک سپرد، در ذیل بخوانید. خانم اکملی شما چگونه از شهادت فرزندتان خبردار شدید؟ من 14 روز از پسرم بی خبر بودم؛ خانواده هر روز دم در زندان اوین دنبال بچه ام بودند اماهیچ کسی هیچ خبری نمیداد. رفتیم شکایت کردیم اما ماموران امنیتی خیلی برخورد بد و زننده ای کردند و به من گفتند: "برو بچه ات را از توی جوب پیدا کن و دربیاور" و بعد هم گفتند :"حتما بچه ات کراک کشیده افتاده یه گوشه" و... گفتم بچه من اصلا اهل سیگار هم نبود و برای اعتراض به کشتن جوانان مردم رفته بود.آگاهی تهران هم که رفتیم عکس مصطفی را دیدم اما به من گفتند اشتباه میکنی این پسر تو نیست و قبلا کس دیگری او را شناسایی کرده است. باورم هم نمی شد. بعد گفتند برو به پزشکی قانونی کهریزک سر بزن. من رفتم و پیکر پسرم را شناسایی کردم. هنوز شال گردن دور گردنش بود. دنیا روی سرم خراب شد و دیگر چیزی نفهمیدم. اصلا نفهمیدم چگونه مرا از کهریزک بیرون آوردند. گفتید فرزندتان برای شرکت در اعتراضات رفته بود؛ در این مراسم ها معمولا شرکت میکرد؟ بله از 18 تیر ده سال پیش همیشه در اعتراضات شرکت میکرد؛ بعد از انتخابات هم در تمام اعتراضات حضور داشت. می گفت رای مان را پس خواهیم گرفت و اجازه نخواهیم داد خون جوانان مردم پایمال شود. همیشه می گفت معلوم نیست چقدر باید خون ریخته بشود تا بچه های ما در آینده بتوانند در آزادی زندگی کنند. مدام به من می گفت که اگر او را بازداشت کردند جلوی زندان اوین نروم. حتی می گفت: "گریه و زاری تو پیش ماموران به خاطر من بدترین شکنجه برای من است. حتی اگر مرا کشتند هم نیا و التماس نکن، زاری نکن، سرت را بالا بگیر و نگذار به خاطر گریه ها و التماس های تو من شکنجه شوم چون این بدترین شکنجه است برای من و..." باور کنید من هم در 14 روز حتی یکبار هم جلوی اوین نرفتم همیشه پدرش می رفت و با اینکه قلبم پر می کشید اما نرفتم. شما میدانستید که مصطفی در اعتراضات روز عاشورا شرکت کرده و در طی 14 روز بی خبری از مصطفی احتمال بازداشت او را میدادید؟ بله من میدانستم که به مردم می پیوندد و میرود. برخی خبرها از ایجاد مزاحمت تلفنی برای شما با موبایل پسرتان حکایت دارد. آیا این مساله صحت دارد؟ در آن 14 روز با شما تماسی گرفته شد؟ بله هر شب بین ساعت دو و نیم تا سه نیمه شب تلفن زنگ میخورد و سکوت بود و گاهی صدای نفس نفس زدن کسی می آمد. من و همسرم خیال میکردیم پسرم تماس گرفته و اجازه صحبت به او نمی دهند. از خوشحالی گریه میکردیم که او زنده است. این تلفن ها تا چه زمانی ادامه داشت؟ تا روزی که ما پیکر پسرم را شناسایی کردیم و بعد از آن قطع شد. شما کی مصطفی را تحویل گرفتید و پیکر پسرتان چه وضعیتی داشت؟ مصطفی 8 دی ماه شهید شد و 21 دی ماه ما او را شناسایی کردیم و 23 دی هم شبانه او را به خاک سپردیم. یک سوراخ در سمت چپ پیشانی پسرم بود و او را کالبد شکافی کرده بودند و از گردن تا زیر ناف او را دوخته بودند. قلب و کلیه و بقیه اعضای بدن را برداشته بودند اما ما از این بابت گله ای نداشتیم چون پسرم به همراه دخترم و من همیشه می گفتیم که بعد از مرگ اگر دچار ضربه مغزی شدیم اعضای بدن ما را باید به کسانی که نیاز دارند ببخشند. گویا شروطی نیز برای تحویل پیکر فرزندتان برای شما گذاشته بودند. ممکن است توضیح دهید و بگویید که در گواهی دفن که صادر شد علت فوت ایشان را چه نوشته بودند؟ پزشکی قانونی به ما گفت که روز عاشورا کشته شده اما سه گواهی دفن صادر کردند که در یکی نوشته بود به علت برخورد جسم نوک تیز با سرش کشته شده؛ در گواهی دوم نوشته بودند از پل افتاده و در گواهی دیگر هم نوشته بودند تیر به سرش خورده است. به شرطی پیکر مصطفی را به ما دادند که قبول کنیم در اثر برخورد با شی نوک تیز کشته شده و ما نیز برای اینکه بتوانیم پیکر پسرمان را تحویل بگیریم قبول کردیم. شما ساکن تهران هستید؛ چرا مصطفی را در بهشت زهرا به خاک نسپردید؟ خودمان نخواستیم در بهشت زهرا دفن کنیم چون به ما گفتند یک قبر دو طبقه مجانی میدهیم اما فقط باید پدر، مادر و خواهر مصطفی حضور داشته باشند و از طرفی به پدر مصطفی نیز گفتند اعلام کنید مصطفی بسیجی بود و پدر مصطفی نیز گفت من میخواهم بچه ام را کنار مادربزرگش دفن کنم. همین که پدر مصطفی این جمله را گفت یک ساعت طول نکشید که خود آقایان در امام زاده مهدی جعفر، در روستای جوقین از توابع شهریار، قبر را نیز کندند و یک ماشین از اطلاعات اسکورت کرد و خودشان بدون اینکه به ما بگویند بچه ام را به بهشت زهرا بردند و شستند و بعد آوردند شهریار و دفن کردیم. تمام لحظات هم فیلمبرداری میکردند. بچه من ساعت 8 شب دفن شد و من در حسرت وداع با او بودم و گفتم میخواهم بغلش کنم؛ قبری که کنده بودند کوچک بود و پیکر بچه ام به قبر نرفت و من توانستم بغلش کنم. اما یک نکته که من واقعا میخواهم از پزشکان بپرسید و به من بگویید این است: وقتی فردی که قران میخواند رفت توی قبر و زیر سر مصطفی را گرفت دستش پر از خون شد و گریه کنان بیرون آمد و رفت و فرد دیگری آوردند. چگونه ممکن است بچه من که 6 دی شهید شده به یکباره در 23 دی این همه خون از زیر سرش سرازیر شود؟ آیا اجازه برگزاری مراسم ختم برای مصطفی دادند؟ برای مراسم ختم ما در مسجد محله مراسمی گرفتیم اما پر از مامور اطلاعاتی بود که کسی اعتراضی نکند و حرفی نزند و صدایی از کسی درنیاید. چند روز بعد هم آمدند در خانه و گفتند پسرتان بسیجی بوده و میخواهیم برای چهلمش پلاکارد با تاج گل بیاوریم که من گفتم بچه من بسیجی نبود و مراسم هم نمی گیرم برای همین برای چهلم ما مراسم نگرفتیم و رفتیم سر خاک پسرم. خانم اکملی، فرزند شما دانشجو بود؟ نه دانشجو نبود. دیپلم داشت و به اتفاق یکی از دوستانش که شریک او بود در کار نصب تلفن های سانترال شبکه بود. پروژه ای کار میکردند؛ مثلا از آموزش و پرورش و شرکت های مختلف پروژه می گرفتند و کار میکردند. شما شکایت کرده و خواهان معرفی و مجازات قاتل پسرتان شده اید درست است؟ بله شکایت ما در دادسرای جنایی مفتوح است. قاتل فرزند من هم شناسایی شده است و خود آقایان بهتر میدانند کیست اما من نمیخواهم که او را بیاورند و اعدام کنند من میخواهم مسبب این جریانات معرفی و مجازات شود. کسی که دستور داده بچه های مردم را بکشند؛ او باید معرفی شود وگرنه اینکه یکی را بیاورند و بگویند این تیر زده که مهم نیست. مهم کسی است که دستور کشتن مردم را صادر کرده؛ او باید مجازات شود. از طرفی من به دادگاه عدل الهی هم شکایت برده و از خدا خواسته ام که مسبب این جریانات را نابود کند. ما به دنیای بعد از مرگ اعتقاد داریم و میدانیم بهشت و جهنمی هست. به خدا سپرده ام. مصطفای من با آزادگی رفت و با مردانگی جانش را از دست داد. من سربلند هستم و با افتخار می گویم که بچه ام با سربلندی و برای آزادگی شهید شد به خاطر مردمش و به خاطر وطنش. حتی دو روز قبل از چهلم هم به خواب خواهرش آمد و از او خواسته بود که برای چهلم خیار و آب سیب خیرات کنیم ما هم هر کسی آمد گفتیم مصطفی پیغام داده خیار بخورید، آب سیب بخورید و.... گزارشهای خبری دیگری در دست تهیه است که در روزهای آینده برای شما دوستان عزیز ارسال می شود.

انور لاجورد به 2 سال حبس تعزیری محکوم شد

انور لاجورد هموطن کرد و اهل شهر سلماس که در سال 86 به اتهام همکاری با احزاب کردی از جمله پژاک به 4 سال حبس محکوم شده بود و تا چندی پیش به قید ضمانت آزاد بود ؛ به 2 سال حبس تعزیری محکوم شد.

بازداشت سوسن محمد خانی نویسنده کرد و یک سال حبس برای اولیایی فرد

بازداشت یک نویسنده کرد سوسن محمدخانی غياثوند، نويسنده کرد پنج‌شنبه ۲۰ اسفندماه بازداشت شد.به گزارش کميته گزارشگران حقوق بشر، اين نويسنده که در زمينه فيلم‌نامه‌نويسی و داستان‌نويسی فعال بود در ساعت ۸ شب، در منزلش در کرج، طی يورش نيروهای امنيتی بازداشت شد.تا اين لحظه از علت بازداشت و محل نگهداری اين فعال فرهنگی اطلاعی در دسترس نيست.اين نويسنده در سال‌های گذشته علاوه بر فعاليت در زمينه داستان و فيلم‌نامه در حوزه مسائل فرهنگی کردستان نيز فعال بوده است.
اولیایی فرد به یک سال زندان محکوم شد وکيل مدافع محمد اوليايی فرد از صدور مجازات يک سال حبس تعزيری برای موکلش از سوی دادگاه انقلاب خبر داد و گفت: حکم دادگاه بدوی هنوز به وکلای پرونده ابلاغ نشده است.محمد اولیایی فرد وکیل مدافع متهمان در بسیاری از پرونده های سال های اخیر بود که خصوصا برای ممانعت از اعدام نوجوانان تلاش بسیاری کرد.مسعود اوليايی فرد در گفت‌وگو با ايسنا، اظهار کرد: موکلم که وکالت بهنود شجاعی را برعهده داشت در رابطه با اين پرونده به اتهام تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه با يکی از رسانه‌های خارجی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به يک سال حبس تعزيری محکوم شد.وی با بيان اين‌که رای صادره از سوی دادگاه بدوی به هيچ يک از سه وکيل مدافع اين پرونده ابلاغ نشده است، گفت: موکلم برای پيگيری پرونده يکی از موکلانش به دادگاه انقلاب مراجعه کرده بود که در آن جا برای اجرای حکم به واحد اجرای احکام انتقال داده شده است.

یک اوباش بسیجی شناسایی شد!

تصویر یکی دیگر از برادران ارزشی در حال اذیت و آزاد فائزه رفسنجانی .

البته این برادر نخبه هم هست.!!!!

میلاد ابراهیمان،احمد عسگری،ابوالفضل عابدینی،سمیرا نصیری،پخشان عزیزی

میلاد ابراهیمیان ، فعال دانشجویی ، فعال حقوق بشر و فعال در خبرگزاری هرانا نیوز شب گذشته با حضور نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت شد. پس از بازداشت، نیروهای امنیتی به تفتیش منزل وی پرداخته و به ضبط وسایل شخصی او اقدام کرده اند. پیش از او ابوالفضل عابدینی ، فعال حقوق بشر نیز در منزل شخصی اش مورد هجوم نیروها قرار گرفت. در پی این بازداشت خانواده عابدینی مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند و تمامی شیشه های منزل او و همسایگان توسط نیروها شکسته شده اند. قابل ذکر است احمد عسگری ، فعال دانشجویی ،روزنامه نگار کارون و یکی از اعضای کمیته فرهنگی جوانان مجمع روحانیون مبارز خط امام ؛ روز سه شنبه ، 88/11/4 پس از خروج از دفتر سابق رونامه حیات نو واقع در توانیر توسط نیروهای لباس شخصی بازداشت شد. احمد عسگری پس از بازداشت به زندان اوین منتقل شده و با به زبان آوردن اسامی فعالین سیاسی ، باعث باز شدن پرونده های سیاسی زیادی شد. احمد عسگری پس از سعید نورمحمدی دومین دانشجوی بازداشتی دانشکده علوم سیاسی واحد تهران مرکز است . سمیرا نصیری ، فعال دانشجویی ، فعال حقوق بشر ، رابط فعالین دانشجویی و یکی از اعضای کمیته فرهنگی جوانان مجمع روحانیون مبارز خط امام، نیز یکی دیگر از دانشجویان دانشکده علوم سیاسی واحد تهران مرکز ، در روز 88/11/27 به دادگاه انقلاب احضار گردید اما در جلسه دادگاه حضور پیدا نکرده و تهران را ترک می کند. پس از یک هفته به تهران بازگشته و برای انتخاب واحد به دانشگاه می رود اما در طول زمان حضورش در دانشگاه با خط جدید او تماس گرفته و بار دیگر به دادسرای انقلاب احضارش می کنند. فوراً مجبور به ترک دانشکده می شود که در میدان صنعت تحت تعقیب نیروهای لباس شخصی قرار گرفته و از دست آن ها می گریزد و برای بار دوم تهران را ترک میکند. اینبار نیز پس از یک هفته به تهران باز می گردد که در زمان اقامتش متوجه می شود که عکس وی در ظهر عاشورا گرفته شده و در روزنامه ای به چاپ رسیده است. با لو رفتن نصیری توسط یکی از دوستان او ، تحت تعقیب قرار گرفته و همچنین پس از باخبر شدن از بازداشت شدن میلاد ابراهیمیان مجبور به ترک همیشگی محل سکونت خود می شود. گفته می شود تهران را ترک کرده است. اما از محل استقرار وی اطلاعی در دست نیست. پیش از اینان نیز فرامرز محمدی ، فعال حقوق بشر طی تماسی تلفنی ، به دادگاه انقلاب احضار می شود. به او اینچنین گفته می شود که به دلیل حضورش در تظاهرات باید به یک سری سوال پاسخ بدهد. محمدی با پای خودش به دادگاه می رود و پس از بازداشت به اوین منتقل می شود. همسرش طی تماسی تلفنی این چنین گفت: محمدی11 دیماه بازداشت شد. قرار بود 9 اسفند ماه آزاد شود اما آزاد نشده است. پخشان عزیزی ، دانشجوی کرد دانشگاه تهران که چندی پس از انتخابات بازداشت شده و به جرم همدست بودن با نیروهای پژاک به اعدام محکوم شده است ؛ پس از صد روز طی تماسی تلفنی از وضعیت خود در زندان گفته و خواستار کمک برای آزادیش شد. وی اظهار داشته که یک روز تمام را سر پا ایستاده است و حتی برای یک لحظه اجازه نشستن نداشته و همچنین 15 روز مورد بازجویی قرار گرفته است.پخشان گفته است که به زودی به بند عمومی اوین منتقل خواهد شد. (لطفاً اطلاع رسانی کنید)