16 آذر یادت نره

نوشته های یک دوست برای 16 آذر
با درود:
16آذر یادت نره اگر در توانت نیست برای اعتراض به خیابان بیایی لااقل این کارهای کوچک را که می توانی انجام دهی !! تنبلی نکن. اگر در توانت نیست به خیابان بیایی ....اگر در توانت نیست که اعلامیه و شب نامه و دیسک های خبری پخش کنی..... اگر در توانت نیست که روی دیوار شعار نویسی کنی... حداقل می توانی از اسکناس هایی که خرج می کنی از هر 10 تا یکی را پشت نویسی کنی ،نیازی نیست که شعار رادیکال هم بنویسی مثلا "به سوی 16 آذر سبز" ، "مابیشماریم (علامت وی)" ، "ما همه ندا و سهرابیم" ، "ایرانی از استبداد بیزار است" و ... و میتوانی 16 آذر ساعت 6 بعد از ظهر برای تظاهرات با اتومبیلت به ساخت ترافیک کمک کنی ، لازم نیست چراغت را هم روشن کنی و یا حتی بوق بزنی ،فقط آهسته در آن اطراف ،حرکت کن. یا می توانی کالاهایی که از طریق رسانه ی کودتا تبلیغ می شود ، را تحریم کنی ،مثل تبرک ،تلاونگ ،برنج محسن ،شوینده صحت و....همین کارهای به ظاهر ساده ،کمک بسیار بزرگی به جنبش سبز است ، پس کوتاهی نکنید. زنده باد آزادی زنده باد برابری

توصیف 13 و 14 آبان از یک هموطن بازداشت شده

نوشته های زیر، شامل دیده های یک هموطن از 13 و 14 آبان است. این هموطن عزیز روز 14 آبان ، در بهشت زهرا بازداشت شده چند روزیست که از دست این وحشیان خلاصی یافته است.
نام ایشان نزد من محفوظ می ماند. و نهایت تشکر را از ایشان دارم.
توصیف 13 آبان:
در روز 13 آبان با اینکه تمام نظام فاشیستی ، مردم را تحدید کرده بودند ، ولی مردم با شرف ایران و تهران باز هم دست به تظاهرات زدند ،اما در این روز موضوع خیلی متفاوت بود. چون در امروز تمامی مزدورها و کلیه قدرت را به خیابان آورده بودند ،تا با مردم مقابله کنند. در این روز هم از وحشتی که از جنبش سبز و مردم داشتند ،حتی ایستگاه های مترویی که به میدان هفت تیر و کنسولگری امریکا نزدیک بود ، بسته بودند. (ایستگاه های دروازه دولت ،طالقانی ،هفت تیر ،مفتح و... بسته بودند.) من آن روز صبح (13 آبان) از عباس آباد پیاده راه افتادم و به سمت هفت تیر ،از همان جا مسیر بسیارامنیتی بود و من هم چون سبز به تن کرده بودم . با احتیاط فراوان به سمت هفت تیر آمدم .وقتی رسیدم تقریبا ساعت 9 صبح بود و میدان هم خیلی شلوغ چون اکثرا دوستان به هفت تیر آمده بودند چون قرار بود شیخ هم در هفت تیر باشد. هنوز به ساعت 10 مانده بود ،من به سمت پل کریم خان راه افتادم ،چند دقیقه ای مانده بود به ساعت 10 از جلوی خیابان ویلا دور زدم و وقتی برگشتم دیدم هسته تظاهرات تشکیل شده و من با دوستان به سرعت به جمع پیوستیم. و چند صد متری بیشتر جلو نرفته بودیم ، که یک دفعه مزدوران و ماموران کودتا به ما حمله ور شدند و در مقابل مردم قرار گرفتند. که این باعث شد که جمعیت پخش شود و هر چند صد نفر سر خیابان ها جمع شوند و شعارهای رادیکال تری سر دهند. شعارها از این قبیل بود: "چقدر بهت پول دادن باتومو دستت دادن" "مرگ بر دیکتاتور" "ای رهبر بی غیرت بشنو صدای ملت" اون که میگه عادله , دروغ می گه قاتله" سفارت روسیه لانه ی جاسوسی ی" و........................... ما هم به خیابان های موازی رفتیم . هر 15 دقیقه 20 دقیقه مدام خیابان را تعویض و به خیابان بعدی می رفتیم که بالاخره در خیابان میرزای شیرازی استقرار پیدا کردیم. در این خیابان تقریبا شرایط مانند جبهه های جنگ بود . فاشیست های سنگ تمام گذاشته بودند و از هر وسیله ای برای سرکوب استفاده میکردند ,گاز اشک آور ، تیر ،باتوم ، تفنگ های پینت بال برای شناسایی و......... ما در این خیابان تقریبا اگر اشتباه نکنم حدودا 2 ساعت کامل مقابله کردیم و بعد از خیابان های مجاور جمعیت خود را به خیابان زرتشت و خیابان ولی عصر و سر خیابان فاطمی رساند و در آنجا هم شعارهای مردم کوبنده و رادیکال بود. آنجا هم درگیری بسیار شدید بود ,با فشار جمعیت مقداری پراکنده شد و بسیاری از جمعیت به خیابان کاخ کشیده شد و در آن خیابان هم غوغایی بود ,زدو خورد ,ضربو شتم ,و... جمعیت انبوهی به سمت خیابان بلوار کشاورز و کاخ روانه شد. و همچنان لحظه به لحظه شعارها رادیکا ل تر و با شعار: "مرگ بر خامنه ای" ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما" خامنه ای قاتله ولایتش باطله" پیش می رفت و جمعیت وارد خیابان ایتالیا شد و به سمت دانشگاه رفت و تقاطع نادری و تقاطع وصال را هم رد کردیم که یک دفعه نیروهایی بسیار از پشت به جمعیت حمله ور شد ,خیلی از دوستان را گرفتند و بسیاری هم پراکنده و جمعیت بسیار زیادتری به خانه هایی که درب آنها باز بود پناه بردیم. من داخل خانه ای شدم که نیمه کار بود و از خیابان پشت درب داشت و از آنجا هم بعد نیم ساعت با تعداد بسیار زیادی خارج شدم. و به سمت امیر آباد رفتیم . خیلی شلوغ بود مامورها و شبه نظامیان خیابان را کاملا تحت نظر داشتند و شرایطی کاملا پلیسی حاکم بود. در بلوار و روبروی پارک لاله یک سری از مامورهای سپاه با تفنگ های پینت بال به جمعیت حمله ور شدند و جمعیت رو به انقلاب فرار کرد و در خیابان ها انقلاب و دانشگاه هم شلوغ بود ,تقریبا ساعت نزدیک به 16 بود و چون قرار بود حرکت و استارت حرکت مجدد در ساعت 17 باشد به اول خیابان آزادی رفتم و جمعیت کم کم زیاد شد و یک دفعه با شعار یا حسین میرحسین جمعیت راه افتاد به سمت خیابان آزادی و خیابان توحید راه افتاد ؛ به خیابان توحید رسیدیم و به داخل خیابان رفتیم و به میدان توحید رسیدیم و به خیابان ستارخان وارد شدیم تقریبا جمعیت به اواسط خیابان ستارخان و نزدیک به فلکه اول آریا شهر بود که باز هم نیروهای گاردی و شبه نظامیان به مردم حمله کردند و بسیاری از بچه ها را گرفتند و من هم به سمت فلکه و به سمت ماشین ها رفتم. با خبر شدم که در خیابان تخت طاووس هم شلوغ شده و به سرعت ماشین گرفتم و رفتم دیدم که در خیابان تخت طاووس هم شرایط پلیسی و خیابان بسیار به هم ریخته و آشفته است و از آنجا هم به سمت منزل رفتم و وقتی رسیدم ساعت 10 شب بود . این مقداری از اتفاقاتی بود که در روز 13 آبان از جلوی دیدگان من گذشت. و تمامی شواهد حاکی از این بود که نسل آزادی خواه در این روز پیروز شده بود و البته ما در این روز باز هم هزینه دادیم و بسیاری از دوستان بازداشت و زخمی و آسیب دیده بودند , ولی هم چنان به سمت هدف روانه . تا آنجا که خبر بدست مان رسید "مهدی نیل فروش" در اصفهان با حمله به منزلش به شهادت رسیده است. که موارد در دست تحقیق است. v
توصیف 14 آبان:
"شعار ملت ما" "دین از سیاست جدا" 14 آبان (شرکت در مراسم چهلم اولین شهید جنبش راه سبز, آقای علیرضا حسن پور) من با اینکه در روز 13 آبان تمام کف پام تاوول زده بود و دو تا از انگشتای پای چپم افتاده بود و چند تایی باتوم در روز 13 آبان خورده بودم .ولی در روز 14 , به سمت بهشت ندا راه افتادم, تا در مراسم این دوست عزیز شرکت کنم. بر مراسم ایشان حاضر شدم و چندی از دوستان را هم آنجا دیدم و با چندتایی هم آشنا شدم. با دوستان از خانوده ی این شهید راه آزادی میهن عذر خواهی کردیم و خداحافظی. با بچه ها به سر مزار دوستان و شهدای دیگر رفتیم . مزار محسن روح الامینی , مزار مهدی شمس , مزار امیر جوادی فر که آنجا یک خانم به ما گفت که از ایجا برید ,دارن فیلمبرداری می کنند. ما تشکر کردیم و بلند شدیم و متوجه شدیم که دنبال ما هستند . ما چهار نفر بودیم از هم جدا شدیم . در این روز مامورهای بسیار زیادی بهشت ندا را در اختیار داشتند و چند تایی از آنها هم من و بچه ها رو شناسایی کردند و دنبال ما راه افتادند. و چند تا از این مزدورها دنبال من بود و من متوجه شدم لباس خودمو در آوردم و راه افتادم و به جایی رسیدم که دیگه نمی دونستم باید چه کار کنم ,,از چند طرف دنبال من بودند و بالاخره پنج نفری منو گرفتند. و با دست بند بردند و چشم بسته با تعداد زیادی به مکان نا معلومی بردند و از همان ابتدا کتک و شکنجه شروع شد . ما را به مکان بسیار سرد و در جایی که فکر می کنم چند طبقه توی زمین بود. بردند.. ابتدا چند ساعتی بازجویی شدم و کوچکترین چیزها هم برای من مورد و مشکل آفرین شد. در این مکان هر روز در ساعت های مشخصی مورد بازپرسی و شکنجه های بسیاری قرار گرفتم . مرا با دست بسته گونی روی سرم می کشیدند و چند نفری به من حمله می کردند و با پا و با باتوم مورد شکنجه قرار می دادند . شکنجه گرها و بازپرس ها بسیار بد دهان بودند و بسیارفحاشی می کردند. شب ها آب روی ما می ریختند ، تا خوابمان نرود ،با اینکه بسیار سرد بود هر 5 نفر زیر یک پتوی یک نفره فقط پایمان را می گذاشتیم. و بعضی از شب ها ما را توی حوض هایی که تا زانو آب داشت می گذاشتند و با باتوم میزدند به پا ها و کمرمان. در آنجا یک بازپرس حرام زاده با چاقوی بزرگی به من حمله کرد و شلوار و لباس من را پاره کرد . که من عکس العمل نشان دهم ولی من با کمک خداوند ، هیچ عکس العملی نشان ندادم و تیر این مزدور به سنگ خورد. در آنجا مشخص بود که فحاشی و ضربه به اموال شخصی بازداشتی ها در دستور کار بود که عکس المعل نشان دهند و آنها هم پرونده سازی کنند. در آنجا شرایط سختی حکم فرما بود و در بعضی روزها ما با فریاد یا ناله ی بعضی از بازداشتی ها از خواب می پریدیم . در پلیس امنیت پلیس ها و مزدوران بسیجی زنی بودند که به مراتب از مردها وحشی تر بودند. در بازداشتگاه آنجا تنها کاری که از دست ما بر می آمد این بود که شعار بدهیم ، چون هر چند ساعت یک بار به مکانی که ما بودیم حمله می کردند و همه را می زدند. و ما هم شعار می دادیم ,,خامنه ای سلطنتو رها کن,, یا مرگ بر خامنه ای ,, و این مزدوران چنان ناراحت و بر افروخته می شدند که واقعا جالب و درد آور بود. در این 5 روز 3 مرتبه به دادگاه رفتیم و در روز آخر به دادسرای انقلاب رفتیم . که در آنجا مواردی که برای من در نظر گرفتند: 1 - اختلال در نظم عمومی 2 - شرکت در تجمعات ضد انقلابی 3 - تشویق و لیدری در تجمعات 4 - پخش اطلاعیه ضد انقلابی 5 - تحقیق در مورد کشته شدگان 6 - همراه داشتن و پوشیدن لباس سبز برای تحریک مردم و اجتماع و در آخر با گذاشتن سند آزاد شدم و هنوز وسائل و لوازم شخصی ی من در پلیس امنیت است و پرونده من هم برای تجدید نظر رفته و معلوم نیست که چه حکمی در این بی دادگاه ها برای من صادر شود. زنده باد دموکراسی زنده باد برابری امیدوارم اتفاق خاص دیگری برای این دوست عزیز نیافتد.

انتشار نامه های خیلی محرمانه

دو نامه خیلی محرمانه به دستم رسیده است که مرا به خنده وا می دارد!
برای مشاهده نامه ها به لینک های زیر مراجعه کنید:

http://up.iranblog.com/4/1259584150.jpg

http://up.iranblog.com/4/1259598591.jpg

آیت الله بروجردی را آزاد کنید

در تاریخ 16 مهر ماه 1385 (8 اکتبر 2006) که لباس شخصیها و نیروهای ویژه رژیم به بیت آیت الله بروجردی حمله ور شدند پس از دستگیری ایشان دادگاه ویژه روحانیت ایشان را به تحمل 11 سال(4020) روز زندان محکوم کردند.از دوران زندان ایشان 1144 روز می گذرد که از این مدت 320 روز را در بندهای انفرادی زندانهای اوین در تهران و مرکزی یزد سپری کرده اند و 824 روز هم در بندهای عمومی این زندانها گذرانده اند و طبق قانون که هر یک روز انفرادی برابر با 10 روز گذرندان حبس در بند عمومی است، ایشان مجموعاً 4020 روز برابر با 11 سال حبس را سپری کرده اند. که ایشان بایستی 4 روز قبل یعنی پایان آبان ماه از زندان آزاد می شدند. آزاد نشدن ایشان پس از گذشت چند روز از اتمام دوران محکومیت ایشان ، نشان از نقض آشکار حقوق بشر در ایران دارد. از تمامی مجامع و سازمانهای بین المللی و نهاد های حقوق بشر می خواهیم با اعمال فشار بیشتر به مسئولین و مراجع قضایی ایران زمینه آزادی این زندانی عقیدتی را فراهم کنند. فریادگری در تاریکی

انتقال موسی ساکت به بند عمومی زندان تبریز

انتقال موسی ساکت به بند عمومی زندان تبریز
دوشنبه، 2 آذر 1388
ادوارنیوز: موسی ساکت دبیر شعبه آذربایجان شرقی سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت)، پس از 19 روز بازداشت در اداره اطلاعات نیروی انتظامی تبریز، به بند عمومی زندان تبریز انتقال داده شد.

به گزارش ادوارنیوز این خبر را، ساکت طی تماس تلفنی کوتاهی که صبح یکشنبه 1/9/88 داشته به اطلاع خانواده اش رسانده است.

موسی ساکت که روز 13 آبان در تبریز دستگیر شده بود، قرار بود روز شنبه ی هفته گذشته آزاد شود، ولی در ساعات آخر وقت اداری مسولین مربوطه مدت بازداشت ایشان را به مدت یک هفته دیگر تمدید کردند. ولی پس از گذشت یک هفته، به جای آزادی، به بند عمومی زندان تبریز منتقل شدند.

این در حالی است که بنا به اظهارات خانواده این زندانی سیاسی، با گذشت 19 روز از بازداشت ایشان هیچ فرد و مسئول و نهادی هیچ گونه اظهارنظر یا راهنمایی جهت پیگیری کار ایشان و گرفتن وکیل به خانواده ایشان نکرده اند. و خانواده ایشان در کمال بی اطلاعی از وضعیت ایشان به سر می برند.

منبع:ادوار نيوز

اسامی تعدادی از بازداشت شدگان 14 آبان

اسامی تعدادی از بازداشت شدگان روز 14 آبان ، بهشت زهرا
ناهید رشیدی ، سهیلا ملکوتیان ، علیرضا اسداللهیان ، سمیرا نصیری ، احمد عباسی
مکان برده شده : پایگاه سپاه شهر ری
بهرام رحمتی ، هانیه مقدسی ، بهمن بهنود ، فرزاد صادقی ، مجتبی سعادت ، محمد غفاری
مکان برده شده : کلانتری شهر ری و پس از آن کهریزک!!!!
(کهریزک هنوز باااااااز است!)
بهمن بهنود ، بهرام رحمتی ، سمیرا نصیری ، احمد عباسی و ناهید رشیدی از جمله کسانی هستند که آزاد شده اند.
این اسامی توسط یک نفر به این وبلاگ ارسال شده و به گفته او اسامی دیگری نیز هستند که ما از آنها بی اطلاعیم.
از عزیزانی که از بازداشت شدگان 3 1یا 14 آبان باخبرند خواهشمندم فوراً اطلاع رسانی کنند.

به احمد:

به احمد:
چون هیچ آدرس ایمیلی از شما نداشتم مجبور شدم در یک پست مطلبی رو برای شما بنویسم.
خوشحالم که آزاد شدین.بیشتر مراقب خودتون باشین.من هم به هزار درد سر آزاد شدم.متاسقانه ضربه ای که به گوشی من وارد شد باعث شد همه فیلم ها از بین بروند .لطفاً اگر میتونید اون فیلم هارو به دستم برسونید تا منتشر کنم.
اگر از اون دختر و پسری که اون شب با ما بودند خبری دارید حتماً بهم اطلاع بدین.
خدانگهدارتون باشه

وحیده مولوی آزاد شد

خبر خوش:
وحیده مولوی آزاد شد.
واقعاً شادم!

عامر گلی دانشجوی کرد در تجمع مردم سنندج بازداشت شد

جمعه ، 22 آبان "عامر گلی" دانشجوی کرد، پس از تجمع روز گذشته‌ شهر سنندج دستگیر و به‌ مکان نامعلومی انتقال داده‌ شد. به گزارش خبرنامه آزادی برابری به نقل از هرانا، روز گذشته‌ راس ساعت ۵ بعد ازظهر در میدان آزادی، ابتدای خیابان فردوسی سنندج تظاهرات مردم مبنی بر اعدام احسان فتاحیان آغاز گردید و در نهایت به درگیری پلیس با مردم معترض مبدل گشت در این اعتراض مردمی، تعدادی دستگیر و زخمی شدند که اطلاع دقیقی از وضعیت آنان در دست نیست. بعد از اتمام این اعتراض مردمی، نیروهای اطلاعاتی به‌ منازل فعالین دانشجویی و مدنی حمله‌ ور شده‌ که‌ در نتیجه‌ این هجوم بنابر آخرین اخبار دریافتی "عامر گلی" د‌ستگیر و به‌ مکان نامعلومی انتقال داده‌ می شود. از سوی دیگر بردار عامر ، "یاسر گلی" دانشجوی ستاره‌دار کرد ، سال گذشته‌ از طرف دادگاه انقلاب شهر سنندج به‌ اتهام تبلیغ علیه‌ نظام و اقدام علیه‌ امنیت ملی به‌ ۱۵ سال زندان و تبعید به‌ شهر بافت، واقع دراستان کرمان محکوم شد . منبع : آزادی - برابری

وحیده مولوی بازداشت شده است

وحیده مولوی یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضا در روز 13 ناپدید شده است.
یکی از دوستان نزدیکش می گوید روز 13 آبان برای تظاهرات به خیابان رفت و از آن روز دیگر او را ندیده ام و هیچ خبری از او ندارم.
از کسانی که خبری از وی دارند تقاضامند هستیم با گذاشتن کامنتی در این وبلاگ ما را در جریان قرار دهند.

جنبش دانشجویی در ایران

جنبش دانشجویی در ایران
باید ها و نباید ها:
اگر جنبش دانشجویی را در ساده ترین تعریف ، حرکت ، روند و جریانی بدانیم که در طی آن جنبش ، دانشجو ، خود ، رهبری را بر عهده گرفته و در جریان آن سعی می کند تا به مهندسی اجتماعی دست زده و یا تحولاتی را کا احیاناً مطلوب می داند ، در جامعه نهادینه سازد ، در خصوص این حرکت نکات خاصی به ذهن میرسد که توجه به آن می تواند در چگونگی حرکت این جنبش و تاثیرات ناشی از آن مثمر ثمر واقع شود. جنبش دانشجویی ایران در صورت سرلوحه قرار دادن آن ها می تواند در جریان حرکت خود ثمربخشی بیشتری داشته باشد و ایران در حال گذار را به سمت و سوی مطلوب تری هدایت نماید.این گزاره ها به شرح ذیل می باشند:
جنبش دانشجویی باید عدالت جو باشد؛
خصیصه عدالت جویی خصیصه ایست که با روحیه جوان سازگار بوده و اساساً این جوانان هستند که همواره خواهان عدالت و وجود آن در جامعه می شوند. البته جست و جوی عدالت صرفاً نباید در چارچوب منافع قشر دانشجو صورت پذیرد. تبعیض ها ، نابرابری های اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی در هرکجا که باشند باید از سوی دانشجو مورد نقد قرار گرفته و راجع به آن هشدار داده شود.
جنبش دانشجویی که به دنبال عدالت نبوده و تنها در صدد پیدا کردن نقش خود در بدنه حکومت باشد ، نا گفته پیداست که جنبشی است آفت زده که نمی تواند نام جنبش را بر خود به یدک بکشاند. چرا که لازمه یک حرکت اصلاحی ، بیرون مانده از گود و در عین حال نقد قدرت بدون آلوده شدن به آن می باشد و از این حیث جنبش دانشجویی باید جریانی باشد که تنها خواهان توزیع عادلانه عناصر مطلوب و کمیابی مانند قدرت ، منزلت ، ثروت و امکانات در جامعه است و نه به دنبال غصب آن.
جنبش دانشجویی ایران باید روحیه استکبار ستیزی خود را فراموش نکند؛
نگاهی به آغاز و چگونگی شروع جنبش دانشجویی در ایران و نقطه عطف 16 آذر 1332 نشان می دهد که این حرکت در واکنش به استکبار جهانی به میدان آمد. سفر نیکسون معاون رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران باعث شد که دانشجویان ایران با تقدیم 3 شهید در برابر استکبار موضع گیرند و فریاد مخالفت خود را به گوش رژیم برسانند و در عین حال این نکته را نهادینه سازند که جنبش دانشجویی در برابر استکبار و مظاهر آن سر فرود نخواهد آورد. این روند در ادوار بعدی و به خصوص در جریان انقلاب و جنگ تکرار شد و اینک جنبش دانشجویی جهت اثبات حقانیّت خود باید این خصیصه را حفظ نموده و عملاً بدان پایبند باشد.
حرکات جنبش دانشجویی نباید در حد مانورهای سیاسی محدود بماند؛
یکی از آفات هر حرکت و جنبش را می توان سیاست زدگی و صرف سیاسی ماندن آن دانست. البته گوشه ای از این جریان شاید برایندی از سیاست زدگی در جامعه ایران باشد. اما همه چیز را با چوب سیاست راندن آفتی است که جنبش دانشجویی در مسیر خود باید از آن جداً دوری جوید. دانشگاه بیش از آنکه نهادی سیاسی باشد ، نهادی فرهنگی است که می بایست به تولید فکر و اندیشه در جامعه پرداخته و در حلّ معضلات فرهنگی کشور کوشش نماید و حتی به ارائه راه حل برای مشکلات اقتصادی و اجتماعی مبادرت ورزد. بر این اساس جنبش دانشجویی اگر صرفاً به مسائل سیاسی بپردازد دچار آفتی خطرناک خواهد شد که لازم خواهد بود تمام نیروی خود را برای برون رفت از این وضعیت بسیج نماید.
جنبش دانشجویی باید خصیصه سیّال بودن خود را مدّ نظر قرار دهد؛
جنبش دانشجویی دارای خاصیّت سیّالیّت می باشد. که این وضعیت در مجموع یک حسن و یک عیب عمده را برای این حرکت به ارمغان می آورد. حسن سیّال بودن جنبش دانشجویی این است که باعث می شود این جنبش و جریان همواره جوان بماند و عیب این روند این است که باعث می شود این جنبش هم گاه بتواند از تجربیات اعضای خود به خوبی استفاده کند و چه بسا مجبور به تکرار یک تجربه بارها و بارها در طول حیات خود شود.
جنبش دانشجویی باید تنوع و تکثر را در درون خود پذیرا گردد.
جنبش دانشجویی باید از تبدیل شدن به حزب خود داری کند.
جنبش دانشجویی و دانشجویان نباید رسالت اصلی خود را فراموش کنند.
رضا جلالی - گفتمان سیاسی، نشریه رویش نو

سنگ قبر ندا را شکستند! ، فیلم های 13 آبان

سنگ قبر ندا را شکستند!
پنجشنبه 14 آبان بود که با جمعی از دوستان برای شرکت در مراسم چهلم علی حسن پور ، اولین شهید جنبش سبز به بهشت زهرا رفته بودیم که از شدت ازدیاد نیروهای لباس شخصی و یگان ویژه و انتظامی ، در عجب ماندیم!
نیمه های مراسم چهلم بود که به سمت قبر امیر جوادی فر به راه افتادیم .در همین حین متوجه شدیم یک نفر لباس شخصی به طور واضح و مشخص مشغول فیلمبرداری از ماست.
به سمت دیگری رفتیم.یک نفر با موتور و دو نفر پیاده به تعقیب ما پرداختند!
از هم جدا شدیم و هرکدام به سمتی راهی شدیم.
من و یکی از دوستانم به سمت قطعه 257 به راه افتادیم. دور تا دور این قطعه تحت محاصره ماموران بود.یکراست به سمت قبر سهراب رفته و نشستم.شروع کردم به شیرینی پخش کردن که یکدفعه صدای فریاد زنی را شنیدم که اسم ندا را به زبان می آورد!
جمعیت زیادی دور تا دور قبر ندا را فراگرفته بود.بی اختیار به سمت قبر ندا رفتم.
چشمانم خیره مانده بود....
مادرش بود..
فریاد میزد ...
- نداجان.امشب بیا به خوابم و بگو کی سنگ قبرت رو شکسته!
-(خطاب به مامورها) شماها شکستین سنگشو!
- شما از جنازه اش هم میترسین!
...
داشتند فیلمبرداری میکردند!
مادرش گفت مردم برین.لطفاً برین.اینا شمارو میبرن!
راست میگفت!!!!
ما را بردند!
همه را بردند!
از سر قبر که به راه افتادم، مانند وحشی ها به دورم ریختند و من را سوار ماشینی کردند و با خود بردند.
سرم را پایین نگه داشته بودند!هیچ جا را نمیدیدم.ولی صدای یکی را میشنیدم که میگفت حاجی مهمون داریم! کجا ببریم اینارو؟!!
میگفت:نه اونجا که نه!اینا وضعشون خراب تره!یه جا بگو که حسابی تحویلشون بگیرن!اونجا پره؟شماره 8 چی؟اون هم پره؟
میبریم 9!
من را بردند...
خلاصه بعد از 6 ساعتی که در حضور این آقایان نامحترم بودم ، با هزاران ترفند از دستشان خلاص شدم!
فیلمی که از سر قبر ندا پر کرده ام را دارم اما متاسفانه گوشی موبایلم دچار مشکل شده و نمیتوانم فیلم را بلوتوث کنم برای سیستم.(در اسرع وقت)!
و اما...
گفته بودم در اسرع فرصت فیلم های 13 آبان را برای مشاهده و دانلود در وبلاگ قرار میدهم !
متاسفانه این آنفولانزای خوکی یا همان آآآآآآآآآآآ به سراغم آمده بود و امروز بالاخره اندکی رفع شد و من توانستم فیلم ها را آپلود کنم!
(واقعاً عذر میخوام)!

http://www.4shared.com/file/149833508/631ae2f0/penhan_shodane_mardom_dar_yek_parking_va_mohasere_shodae_parking_tavasote_niruha.html

http://www.4shared.com/file/149833521/28f038d6/gereftane_durbine_lebas_shakhsi_tavasote_mardom.html

http://www.4shared.com/file/149833528/512c8072/bordane_yek_dokhtare_masdum_ba_mashin.html

http://www.4shared.com/file/149833540/9adafc6/panah_bordane_mardom_be_parkinge_entesharat7tir.html

http://www.4shared.com/file/149833578/2c5b7437/panah_gereftane_mardom_dar_yek_khane.html

http://www.4shared.com/file/149840225/8a4799b4/_2__panah_bordane_mardom_be_parkinge_entesharat7tir.html

http://www.4shared.com/file/149840226/134ec80e/hozure_mardom_dar_yeki_az_farie_haye_7tir.html

http://www.4shared.com/file/149840227/6449f898/karubi_zende_badhafte_tir.html

http://www.4shared.com/file/149840220/fa2d6d3b/khiabane_starkhan-saate6_shab.html

http://www.4shared.com/file/149840222/14230c17/marg_bar_diktatoor7tir.html

http://www.4shared.com/file/149840228/f4f6e509/khabar_dadne_lebas_shakhsi_be_niruha.html

http://www.4shared.com/file/149844255/4a649824/zadane_yek_khanom_va_agha.html http://www.4shared.com/file/149844258/34d5e499/hamle_be_mardom-hafte_tir.html http://www.4shared.com/file/149844266/f8409a5d/hamleye_lebas_shakhsi_ha_ba_batum_va_sang_be_mardom.html http://www.4shared.com/file/149844271/7f3f3ebf/shoare_allaho_akbar-hafte_tir.html http://www.4shared.com/file/149844269/68ff87cc/taskhire_otobus_tavasote_sabz_ha_az_7_tir_ta_shahrake_gharb.html http://www.4shared.com/file/149844275/7852faa6/shoare_yahoseyn_mirhoseyn7tir.html

توصیف 13 آبان در تهران

نمیدانم از کجا شروع کنم . فقط این را میدانم که داغانم! در مترو بودیم که اعلام کردند مترو در ایستگاه های هفت تیر، دروازه دولت ، سعدی و طالقانی توقفی ندارد! بالاجبار در ایستگاه مفتح پیاده شده و به سمت میدان هفت تیر به راه افتادم .نیروی انتظامی ای به چشم نمیخورد.تعداد نیروهای لباس شخصی و سربازان وظیفه بیداد میکرد! همراه با مردم به سمت طالقانی به راه افتادیم ، اما خاموش! دوباره به هفت تیر برگشتیم.جمعیت زیادی از موج سبز در آنجا حضور داشت.به جمعیت پیوستیم.اما بعد از 3 دقیقه آنچنان به مردم حمله ور شدند که فقط صدای باتوم های آنان که به بدن مردم اصابت میکرد در خیابان اکو میداد! وارد یکی از فرعی ها شدیم.فقط میگفتیم بدو بدو بدو! در همین حین دختری روی زمین افتاد و پس از آن نیز دختری دیگر و بعد هم یک آقا.متاسفانه آنقدر مردم اضطراب فرار از باتوم های برقی این وحشی ها را داشتند که از روی این خانم ها و آقا رد میشدند. آخر کوچه یک نفر درب پارکینگی را باز کرد و مردم را به داخل کشید و در را بست.همه روی زمین نشسته بودیم و صدایمان در نمی آمد.یک نفر سرش شکسته بود که به لطف هموطنان مشکلش تا حدودی رفع شد.پارکینگ توسط نیروها محاصره شده بود. یک ربع بعد از پارکینگ خارج شدیم که یکدفعه با دیدن مردمی که هراسان به سمت ما در حال دویدن بودند دوباره به پارکینگ برگشتیم و در را بستیم.گاز اشک آور فضای کوچه را پر کرده بود.داخل پارکینگ آتش روشن کردیم .سربازهای داخل کوچه خونین و مالین به کنار نرده ها آمدند و از ما درخواست سیگار کردند!به دو نفر از آنان سیگار دادم .در را باز کردم و رفتم بیرون.سر یک سرباز به شدت خون می آمد.گفتم اومدم سرت رو ببندم.نزن! نشست کنار دیوار.به همه سیگار دادم.سر سربازی را پانسمان کردم و دود سیگارم را در چشمان یکی از سربازها فوت کردم. سربازی پرسید چرا کمکم کردی؟! و من جواب دادم که اگر من هم رفتارم مثل شما باشه که دیگه چه فرقی با شما میکنم؟!!! ... کروبی به میدان آمد، اما مورد ضرب و شتم قرار گرفت و نیروها به مردم حمله کرده و مردم را تا حدودی متفرق کردند. در خیابان مفتح با اسپری فلفل و گاز اشک آور و کمربند و باتوم به جان مردم افتادند و چند نفر را با خود بردند. در فرار بعدی دوباره به همان پارکینگ پناه بردم.نیروهای لباس شخصی کوچه را بستند.از لابه لای نرده ها کوچه را نگاه میکردیم که یکدفعه یک لباس شخصی کلتی را از جیبش در آورد و به سمت جمعیت گرفت !زبانم بند آمده بود که صدای تیرش را شنیدم.!! ..... از این صحنه فیلمبرداری کردم!چهره آن خبیث را هم خوب به خاطر دارم! بعد از در رفتن از دست این اوباش ها سوار یک اتوبوسی شدیم که به سمت میدان صنعت حرکت میکرد! اتوبوس را تسخیر کردیم و در تمام طول راه زن و مرد با هم شعار میدادیم و دست هایمان را از شیشه های اتوبوس بیرون آورده بودیم. حدود ساعت 5 به سمت 7تیر به راه افتادم که در خیابان ستارخان جمعیت وسیعی را دیدم که در حال شعاردادن هستند.از ماشین پیاده شدم و به جمعیت پیوستم.تا نیمه های خیابان پیش رفته بودیم که نیروهای یگان ویژه با موتور های خود به مردم حمله ور شدند و باتومشان بود که در هوا میپرخید و به سر مردم اصابت میکرد. این راهپیمایی هم 45 دقیقه ای طول کشید. برخی خیابان ها هنوز تظاهرات ادامه دارد.صدای الله اکبر(شعار رژیمیان) و مرگ بر دیکتاتور در کوچه ها و خیابان ها طنین انداز شده... ... به دلیل بسته بودن سایت های آپلود نتوانستم فیلم هایی را که گرفته بودم در وبم قرار دهم. در اسرع وقت فیلم ها را آپلود کرده و برای مشاهده در وبلاگ میگذارم. زنده باد آزدای به قتل رسیدن یک هموطن: http://www.box.net/shared/g6uqhy44ds به قتل رسیدن هموطنی دیگر: http://www.box.net/shared/g37u9umd81

سروش ثابت، فعال دانشجویی به 2 سال حبس تعزیری محکوم شد

کمیته گزارشگران حقوق بشر :
سروش ثابت، از فعالان دانشجویی طیف چپ طی حکمی از سوی شعبه‌ی 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به 2 سال حبس تعزیری محکوم شد. حکم مزبور، دیروز 11 آبان‌ ماه به وکیل وی، مهناز پراکند ابلاغ شد. گفتنی است اتهام این فعال دانشجویی، اجتماع و تبانی به قصد برهم ‌زدن امنیت ملی اعلام شده است. سروش ثابت از فعالان دانشجویی طیف چپ می‌باشد که در سال 86 دستگیر و پس از 43 روز با قرار وثیقه 80 میلیون تومانی آزاد شده بود. لازم به ذکر است این دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف، در کنکور کارشناسی ارشد امسال حائز رتبه‌ی نخست در دو گرایش شده بود که در اعلام نهایی نتایج با مردودیت مواجه گشت و ستاره ‌دار شد. از سوابق این فعال دانشجویی، می‌توان به عضویت در هیئت تحریریه نشریه دانشجویی «آرمان نو» اشاره نمود. همچنین این دانشجوی ستاره‌دار در سال 84 سخنگو و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه شریف بوده است. علاوه بر این،‌ از جمله سوابق و افتخارات علمی این فعال دانشجویی کسب مدال برنز المپیاد کامپیوتر کشور در سال 81 می‌باشد.

امیرخالقی مجرم محکوم به اعدام آزاد شد

کمیته گزارشگران حقوق بشر-:
امیر خالقی متولد سال 1369 ، نوجوانی که در سن 16 سالگی، دوست خود را با ضربه‌ی چاقو به قتل رسانده بود، پس از دو سال ونیم حبس، ساعت 10 شب 9/8/88 آزاد شد. در طی این مدت، وی دو بار جهت اجرای حکم تا پای چوبه‌‌ی دار رفت و سرانجام با اقدام انسانی اولیای‌دم و رضایت آن‌ها با قرار وثیقه‌ی پنجاه وسه میلیون تومانی از زندان آزاد شد. 30 نفر از اعضای خانواده‌ی وی از ساعت 14 مقابل زندان رجایی شهر کرج حضور داشتند .
امیر خالقی در تاریخ 26/10/1385 در حالت مستی در یکی از خیابان‌های اسلامشهر تعدادی از دوستانش را می‌بیند که با دست­فروشی صحبت می‌کنند، به سمت آن­ها می‌رود و به فروشنده می‌گوید:" به این بچه‌ها چیزی نفروش." این حرف باعث ایجاد درگیری می شود و در این درگیری، امیر با چاقو ضربه‌ای به سینه‌ی "مرحوم علی ملک‌پور"می‌زند و وی را به قتل می‌رساند. وی پس از ارتکاب جرم، ساعت­ها در خیابان­های تهران پرسه می‌زند و بعد به شهر قم و سپس به جمکران رفته و سرانجام به دلیل عذاب وجدان، خود را به مراجع انتظامی معرفی می‌کند.

گیاه تبعیدی

گیاه تبعیدی/ صبا واصفی وقتی رفتی صدا هم نماند تاریکی همه چیز را بلعید باد، بی صدا بر مویرگ های خاطراتم پیچید آب، بی صدا در سلول جویبار برکه شد مثل گیاهی تبعیدی
.
.
.
(برای مشاهده کامل شعر به لینک زیر مراجعه کنید):

در مدارس "روحانی تمام وقت" مستقر می شود

وزارت آموزش پرورش ایران تصمیم گرفته تا در تمامی مدارس کشور یک روحانی مستقر شود تا علاوه بر برگزاری نماز جماعت، به سئوالات و شبهات دانش آموزان پاسخ دهند. به گزارش خبرنامه آزادی برابری به نقل از هرانا، علی اصغر یزدانی معاون پرورشی وزارت آموزش و پروش به خبرگزاری دانشجویان گفته است : "در حال تعریف استقرار دائمی روحانیون در مدارس هستیم تا بتوانیم ساز و کار آنها را به طور دقیق و مشخص تعریف کنیم."این اولین بار است که وزارت آموزش و پرورش تصمیم گرفته تا روحانی در مدارس مستقر کند. پیش از این گاهی به صورت موردی در جشن های مذهبی و عزارداری ها روحانیون در مدارس حضور پیدا می کردند و در برخی مواقع نیز به عنوان پیشنماز فعالیت داشتند.البته در برخی مناطق روحانیون تدریس کتابهای دینی در مدارس را برعهده داشتند ولی به نظر می رسد اکنون قرار است همواره یک روحانی که پرسشها و شبهات دانش آموزان پاسخ می دهد، به عنوان عضو ثابت نظیر مدیر و ناظم مدرسه فعالیت کند.به گفته آقای یزدانی، "به تناسب نیاز هر استان، منطقه و مدرسه، از روحانیون توانمد و کارآمد برای همکاری با آموزش و پرورش استفاده خواهد شد."
در وزارت آموزش و پرورش ستادی به نام "ستاد همکاری های وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه" ایجاد شده و این ستاد طرح استقرار دائمی روحانیون در مدارس را تهیه کرده و قرار است به زودی اجرای آن آغاز شود.
هدف از استقرار روحانی درمدارس "پاسخگویی به نیازهای فرهنگی دانش آموزان" است و قرار است در مرحله اول روحانیون در مدارس شبانه روزی، استعدادهای درخشان، استثنایی و مراکز تربیت معلم مستقر شوند.از مراکز استانها نیز خواسته شده تا روحانی مورد نیاز مدارس را به وزارت آموزش و پرورش اطلاع دهند تا نیروی مورد نیاز آنها تامین شود اما اعزام مبلغان دینی به مدارس بر عهده ادارات آموزش و پرورش هر استان است.در این طرح آمده که "با اجرایی شدن این طرح، روحانیون می توانند همانند سایر مربیان مدارس در طول سال تحصیلی برنامه های فرهنگی را با نظامندی خاصی، اجرا کنند و بر اساس توانمندی در برنامه های فرهنگی مدارس مشارکت کنند."
معاونت پرورشی که اکنون مدیر آن خبر از استقرار روحانیون در مدارس داده، در دولت دوم محمد خاتمی از سوی مرتضی حاجی وزیر وقت آموزش و پرورش با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی حذف شد.تا پيش از آن معاونت پرورشی به طور مجزا از ساير معاونتها، فعاليتهای پرورشی و امور فوق برنامه دانش آموزان مانند سرپرستی گروههای سرود و تئاتر و مسابقات مدارس را بر عهده داشت و مربيان امور تربيتی در مدارس زير مجموعه اين معاونت بودند.بعد از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد معاونت پرورشی مجلس به احیای دوباره معاونت پرورشی رای داد و اکنون این معاونت علاوه بر نقش قبلی خود، فعالیت های دیگری نیز نظیر استقرار روحانیون را بر عهده گرفته است.در طول سالهای فعالیت معاونت پرورشی همواره کارمندانی به عنوان معلم پرورشی در مدارس حضور داشتند اما تعداد آنها به اندازه تمام مدارس نبود و تعداد زیادی از مدارس بدون معلم پرورشی بودند.گفته می شود که بعد از اجرای طرح استقرار روحانیون در مدارس، این روحانیون جایگزین معلم پرورشی خواهند شد.
منبع:آزادی-برابری

محکومیت امیر آقایی "دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب" به ۳ سال حبس تعلیقی

سه شنبه ، 12 آبان 1388
به گزارش خبرنامه آزادی برابری، امیر آقایی از "دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب" دانشگاه رجایی به ۳ سال حبس تعلیقی به مدت ۲ سال محکوم شد.وی در تاریخ ۱۲ آذر ۸۶ بازداشت و در تاریخ ۳ بهمن ۸۶ آزاد شد.
منبع:آزادی-برابری

تمبر قربانیان دمکراسی در ایران ...

به ابتکار دولت هلند در اقدامی انسان دوستانه با انتشار تمبر قربانیان دمکراسی در ایران ,آلام مردم ایران در سراسر جهان گسترده میگردد .