برای تمامی آنان که هنوز وجدان دارند.
طی سه دهه پس از استقرار نظام موسوم به جمهوری اسلامی در ایران سوء استفاده از حساسیت مردم نسبت به هنجارها و باورهای اخلاقی برای کشیدن خط قرمز به دور برخی پرونده ها و متهمان تقریبا یکی از معمول ترین روشهای مامورین و نهادهای امنیتی بوده است و در سال های اخیر نیز این روش جذابیتی ویژه برای مامورین امنیتی یافته است: تبلیغ یافتن آثار شرب خمر و ارتباطات نامشروع جنسی در مورد متهمان سیاسی و حتی غیر سیاسی همواره به نوعی کمک می کرد تا نقض حقوق اولیه و اعتراض خانواده و وکلای بازداشت شدگان به این امر با بی تفاوتی افکار عمومی مواجه شود و از این رو، در نظامی که مدعی استقرار و اجرای احکام شریعت اسلامی بوده است به آسانی غیر شرعی ترین اتهامات علیه متهمان تبلیغ می شد و این در حالیست که پرهیز از ایراد افترا یکی از اصول اولیه اخلاق اسلامی است و در بیش از پنجاه آیه از قرآن با تاکید ویژه مسلمن از ایراد افترا و نسبت های ناروا به یکدیگر و حتی غیر مسلمانان نهی شده اند...! البته این رویه در قبال متهمان غیر سیاسی نیز دنبال شده است و مشخصا طی قریب به نوزده ماه پس از بازداشت گسترده فعالان عرصه مجازی در * پروژه مضلین * مرکز برخورد با جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران تبلیغ گسترده در مورد اهداف متهمان بازداشت شده برای تخریب بنیان های هویت اسلامی و ترویج فحشا در سطح جامعه حاشیه ای فراهم آورده تا علاوه بر هجمه بی امان رسانه های وابسته به حکومت، رسانه های مستقل نیز از اطلاع رسانی در مورد وضعیت اسف بار و فشارهای غیر انسانی بازجویان حکومت بر بازداشت شدگان منصرف شوند و به این ترتیب کسانی چون حسین درخشان ، شهروز وزیری و سعید ملک پور در سکوت خبری کامل بیش از یکسال از عمر خویش را در کنج سلول های انفرادی اندرزگاه یک گذراندند و فریادهایشان هنگام اصابت برق آسای ضربات کابل از سکوت زندان اوین نیز گذر نکرد! از نخستین حلقه های بازداشت ها و برخوردهای سپاه در این عرصه برخورد با گردانندگان سایت " آویزون " و نیز سرویس دهندگان به یکی از سایت های وابسته به حزب دموکرات کردستان بود که در حدود سه ماه و نیم از مهر تا دی ماه 87 منجر به بازداشت بیش از پنجاه نفر از ارائه دهندگان خدمات اینترنتی نظیر طراحی وب و وبلاگ نویسان جوانی شد که در نوشته های خود اقدام به طرح سوال درباره احکام اسلامی در حیطه روابط زن و مرد می کردند و البته در تبلیغات بعدی رسانه های وابسته به حکومت نظیر روزنامه کیهان و خبرگزاری فارس همگی افراد بازداشت شده همچون قطعات پازلی معرفی شدند که از سوی ایالات متحده و بنیادهای تحت حمایت کشورهای غربی اجیر شده بودند تا با مهندسی تغییر و تضعیف نگرش مذهبی مردم ایران زمینه سقوط و انهدام حکومت اسلامی را فراهم کنند و در همین راستا حتی در اواسط زمستان 87 حسین درخشان كه به بهانه سفر به اسرائيل به بازداشت نيروهاي امنيتي درآمده بود، مجبور به اعتراف به جاسوسي برای سازمان CIA نیز شد تا علاوه بر ایجاد حاشیه اخلاقی و دور نگه داشتن متهمان از دید افکار عمومی و رسانه ها، پرونده متهمان نیز ظرفیت " دادرسی ویژه " را پیدا کند و با احکام نوشته شده توسط بازجویان برای حجت الاسلام موسوی قاضی دادسرای رسیدگی به جرائم سایبر که در جلسه دادگاه از روی صفحه مانیتور و توسط خانم منشی به دست وی سپرده شد متهمان از هر گونه حقوق اولیه محروم شوند و بازجویان امنیتی حتی در مقطعی کوشیدند تا حق اعتراض به حکم صادره را نیز از متهمان سلب کنند!
سعید ملک پور از نخستین متهمان این پروژه که به اتهام همکاری در طراحی و راه اندازی یکی از سایت های کرد زبان در تاريخ ۸۷/۷/۱۳ بازداشت شد، در نخستین روزهای سال جدید با انتشار رنجنامه ای شیوه بازجویان را چنین توضیح می دهد:
در اطراف ميدان ونک دستگير شدم. دستگيری به صورت آدم ربايی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسايی صورت گرفت. پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در يک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. يک مامور با جثه بسيار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پايين نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی میگفتند، منتقل کردند. در آنجا چندين مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شديد قرار دادند و به زور مجبورم کردند يک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانيده بودند را امضا نمايم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندين روز درد میکرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سيلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو – الف اوين منتقل شدم و در يک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷در ۲ متری قرار گرفتم..."
اما شدت عمل مامورین علیه این متهم محدود به همین مورد نبوده است؛ چنانکه می نویسد: ...در همان روزها و در يکی از بازجويیها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زياد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندين بار زير کتک بیهوش شدم که هر بار با پاشيدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونريزی شده است. در سلول را کوبيدم و کسی به سراغم نيامد. فردای آن روز مرا در حاليکه نيمه چپ بدنم بیحس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوين منتقل کردند. در درمانگاه اوين، دکتر پس از ديدن وضعيت من بر ضرورت انتقال من به بيمارستان تاکيد کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بيمارستان بقيه الله انتقال يافتم. در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بيمارستان نام خود را به زبان بياورم و دستور دادند که خود را محمد سعيدی معرفی کنم و تهديد کردند در صورت سرپيچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را میکشد."
در آخرین روزهای فروردین ماه 88 سایت گرداب بر اساس نظر کارشناسان مرکز برخورد گزارشی را منتشر کرد و سعید ملک پور را با نام مستعار سیاوش حسینخانی به اشتباه یکی از عوامل سایت آویزون معرفی کرد.
البته به جز سعید ملک پور، جوانی 25 ساله نیز در واعظ پنج و در سلولی نزدیک به سلول وی نگهداری میشد که او نیز در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماههای ابتدایی توسط گروه پدافند سایبری سپاه تحت انواع شکنجههای روحی روانی و جسمی قرار گرفت و از جمله طی دفعات انتقال به هواخوری به توصیه مستقیم بازجویان تحت ضرب و شتم شدید کارکنان اندرزگاه قرار می گرفت و در طی جلسات بازجویی بارها ضربات مشت و ناسزاهای بازجویان را متحمل شد: شهروز وزیری که بر پایه تبلیغات سایت های حکومتی از موسسین و برنامه ریزان سایتهای مستهجن و ضددین آویزون، بیا کلیپ و آیس بازی مدیر و یا از اعضای فعال بوده و در این سایتها تولید کننده و منتشر کننده کلیپهای مستهجن ایرانی با مضامین دوربین مخفی، همجنسبازی، دوجنسهها و سکس کودکان و... بوده است. وی تنها در سایت آویزون 400 کلیپ مستهجن ایرانی منتشر کرده که این کلیپها در حدود سه میلیون و دویست هزار بار دانلود شده است که این مقدار خود بیانگر کمیت و کیفیت کار وی میباشد!
شهروز که جرم وی طراحی و پیگیری تاسیس سایت آویزون بود که به سبب انتشار عکسهای مستهجن البته مورد حساسی از منظر افکار عمومی کشور بود و به همین سبب بازجویان شهروز نهایت سعی و تلاش خود را به کار گرفتند تا در کمترین زمان ممکن او را وادار به اعتراف کنند و صد البته شهروز نیز برای حفظ جان خود مجبور به همکاری بسیار وسیع با اعتراف گیران شد! وی نیز از زمان انتقال به بند عمومی برای هم بندی های خود گفته که بخش زیادی از اقاریرش متاثر از تهدید خود و مادرش و وعده آزادی سریع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و دیکته بازجوها انجام گرفته و یکبار در جریان بازجویی ها بازجویان قصد داشته اند تا با برهنه کردن شهروز وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند! شهروز کهاز آذر ماه سال 88 به بند عمومی منتقل شده و احتمالا طی روزهای آینده برای سپری کردن ادامه دوره بازداشت خود به شهرستان گرگان منتقل خواهد شد و صد البته این مورد خاص را می توان نهایت لطف بازجویان در قبال اعترافات دلخواه آنان دانست که سه سال حبس تعزیری را در قبال همکاری وی به او تقدیم نمودند!
دیگر متهم بازداشت شده در پروژه مضلین اما حسین درخشان سرنوشتی متفاوت از شهروز و سعید یافته است: حسین درخشان معروف به پدر وبلاگ نويسي در ايران که در زمستان 87 توسط نیروهای وابسته به مرکز برخورد با جرائم سایبر سپاه بازداشت شد، در پاییز همان سال پس از چند ماه همکاری با شبکه ماهواره ای جام جم در تهیه برنامه های سرگرمی به دعوت رییس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری دولت نهم اسفندیار رحیم مشائی به ایران آمده بود و حتی در روزهای پیش از بازداشت به دفتر روزنامه کیهان نیز رفت و آمد داشت، اما به ناگهان سرنوشت وی با گردانندگان سایت هاي مستهجن گره خورد!
هر چند درخشان از زمان آغاز فعاليت هاي سياسي و مجازي خود در آغاز دهه ۱۳۸۰ ديدگاههايي در خصوص روابط زن و مرد ارائه مي كرد كه چندان مورد پسند طيف مسئولين عالي رتبه نبود، اما در عين حال ارتباط ارگانيك وي با جريان حامي دولت نهم و صد البته تماس هاي وي با برخي از بزرگان تجارت پيشه سياست ايران اين انتظار را ايجاد مي كرد كه درخشان به نوعي توسط حكومت اسلامي به رسميت شناخته شود و علاوه بر اينها، دعوت ويژه اسفنديار رحيم مشائي براي حضور فكري و برنامه ريزي وي در ستادهاي حاميان دولت اسلامي مي توانست منجر به نوعي حاشيه امن براي وي شود... حال آنكه از نگاه برنامه ريزان پروژه مضلين، درخشان بهترين گزينه و چرب ترين لقمه براي القاي وجود مركز تئوريك و برنامه ريزي جنگ نرم و ناتوي فرهنگي نيز محسوب مي شد!
درخشان از زمان بازداشت، مطابق آخرین اطلاعات حدود پانزده ماه را در سلول های انفرادی اندرزگاه یک سپری کرده است و هفته گذشته بازجوی مرکز برخورد با جرائم سایبری سپاه به وی گفته است "هنوز زمان بسیار زیادی داریم تا بخوایم بفرستیمت بیرون!
این سه تن از میان بیش از پنجاه بازداشتی پروژه مضلین کسانی هستند که به واسطه برخوردهای امنیتی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته توانسته اند از طریق فعالین سیاسی بازداشت شده بخشی از روندهای فجیع و شکنجه های طاقت فرسای نیروهای امنیتی حکومت ایران را به طور غیر مستقیم بازگو کنند؛ اما هنوز از وضعیت دهها متهم دیگر این پروژه نظیر محمد مهدی مهران فر و هانیه كوثری اطلاعی در دست نیست و با توجه به استفاده اکثریت آنان از وکلای تسخیری در جریان دادرسی نمی توان امیدی داشت که اطلاعی از وضعیت آنان به اعضای خانواده شان داده شود؛ اکثر آنها حداکثر یک بار در ماه اجازه تماس با خانه را می یابند و اعضای خانواده آنها نیز در مراجعات خود به دادسرا به کرات از سوی بازجویان تحت فشار قرار می گیرند تا حتی با اقوام سخنی از شرایط عضو بازداشت شده خانواده خود به میان نیاورند!
بدین ترتیب شاید بتوان گفت که متهمان و زندانیان پروژه مضلین متهمانی فراموش شده هستند که سکوت افکار عمومی در قبال سرنوشت آنها زمینه تداوم جنایات و قانون شکنی نیروهای امنیتی و قضائی حکومت خامنه ای را فراهم می کند و شاید بهترین مسیر برای همه دوستانی که از نعمت وجدان بهره مند هستند در شرایط حاضر این باشد که بدون تایید جرائم و صرف نظر از موافقت یا مخالفت با نگرش مذهبی متهمان یاد شده با اطلاع رسانی و افزایش حساسیت افکار عمومی در این خصوص مسیر تداوم جنایات را سد کنند!
گزارشی از سمیرا نصیری
حضور میلاد در مجامع سیاسی و دانشجویی البته حضوری بود که از او شمای جوانی آزادیخواه و اصلاح طلب را به نمایش می گذاشت و هر چند به دلایلی تنی چند از اعضای انجمن های اسلامی دانشگاه تهران نسبت به ارتباطش با نهادهای امنیتی و ارائه گزارش از فعالیت های شورای عمومی و تهران دفتر تحکیم وحدت مشکوک بودند و حتی در روزهای منتهی به بازداشتش طی پروژه موسوم به سرکوبی براندازان سایبری دو تن از کارشناسان امنیتی قرارگاه ثار الله سعی کردند دوستان نزدیک میلاد را دچار تردید جدی کنند در این رابطه، اما هرگز قرینه ای از اطلاعات ارائه شده توسط وی به نیروهای امینتی بدست نیامد و حتی در روزهای پس از آغاز سال جدید به گفته یکی از زندانیان مورد ضرب و شتم شدید کارکنان بخش ۲- الف اندرزگاه یک قرار گرفته و به بهداری زندان اوین منتقل شده بود که این به خوبی نشان می داد همکاری او با نهادهای امنیتی تنها حربه ای جهت فاصله انداختن میان میلاد و همکارن سیاسی او بوده است تا انگیزه دوستان نزدیک او از پیگیری اخبار بازداشتش سلب شود و در صورت لزوم میلاد به تکه گوشتی زیر دندان بازجویان وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه مبدل شود…!
البته در روزهای پیش از بازداشت، میلاد ابراهیمیان به دعوت تنی چند از اعضای جوان مجمع نیروهای خط امام به سازمان جوانان این تشکل اصلاح طلب پیوسته بود و در جریان فعالیت در مجمع، با یکی از اعضای جدید این تشکل نیز آشنا شد که علی رغم سابقه کمتر فعالیت در زمینه گزارش نقض حقوق بشر بیشتر از ابراهیمیان و سایر اعضای مجمع مورد حساسیت نهادهای امنیتی قرار گرفته بود… این دانشجوی جوان سمیرا نصیری نام داشت که در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد تهران مرکز تحصیل می کرد و به دعوت یکی از همکلاسی های خود قدم به مجمع گذاشته بود. البته فعالیت سمیرا نصیری در انتشار اخبار زندانیان سیاسی و نقض حقوق آنان که عمدتا با نام مستعار سارا شمس و در وبلاگ رهروان راه اکبر انجام می شد تنها مشکل وی نبود؛ چرا که همراهی سمیرا نصیری با یکی از اساتید آن دانشکده که عضو هیئت رییسه مجلس نیز هست در جلسات خصوصی و دوستانه لابی مجلس و نیز در اتاق بازرگانی موجب شد تا به سفارش یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس فعالیت ها و ارتباطات او توسط وزارت اطلاعات تحت نظر گرفته شود و علاوه بر این، انتشار عکس خانم نصیری در نشریه امین جامعه متعلق به نیروی انتظامی به عنوان یکی از آشوبگران روز عاشورا و کد گذاری او با شماره ۴۱۱ نیز موجب شد تا دلیل کافی برای احضار همزمان وی به دو شعبه از دادگاه انقلاب اسلامی فراهم شود!
اینها در حالی به وقوع پیوست که احمد عسگری یکی دیگر از دوستان میلاد و سمیرا نصیری در اواسط بهمن ماه بازداشت شده بود و در چنین شرایطی بازداشت ابراهیمیان کمک می کرد تا نصیری بی سر و صدا توسط نیروهای امنیتی ربوده و در صورت لزوم تحت هر نوع فشار روحی و جسمی برای اخذ اعتراف قرار بگیرد، اما هوشیاری سمیرا نصیری و خودداری او از مراجعه به دادگاه انقلاب موجب شد تا از عصر شنبه پانزدهم بهمن ماه و در مرحله میانی بازداشت خبرنگاران و گزارشگران مرتبط با کانون مدافعان حقوق بشر، روند بازجویی فنی از میلاد نیز آغاز شود …!
البته خروج سریع سمیرا نصیری از کشور و شناخته شدن او توسط شبکه های رسانه ای مستقل در خارج از کشور به تدریج این هراس را میان کارشناسان امنیتی برانگیخته که در صورتی که نصیری اسنادی از جلسات لابی مجلس را از طریق رسانه های جهانی منتشر کند و پرده از فساد در راس نظام سیاسی بردارد تبعات آن برای نظام سیاسی ایران چگونه خواهد بود و از این رو از اواسط اردیبهشت ماه میلاد ابراهیمیان به دست تیمی از بازجویان آموزش دیده وزارت اطلاعات سپرده شده است که در پاییز سال گذشته نیز مسئولیت استخراج اطلاعات از جوانان ستاد ۸۸ را بر عهده داشتند و از آن بین نام مستعار * حاجی مجید * برای فعالین سیاسی شناخته شده تر است. این تیم بازجویی و اخذ اعتراف از میلاد ابراهیمیان را با دو هدف دنبال می کنند:
۱. وادار کردن او به اعتراف به ارتباط با مجاهدین خلق و همچنین جاسوسی مدافعان حقوق بشر و خبرنگارن هرانا برای آمریکا و اتباع اروپایی
۲. استخراج هر گونه اطلاعات از ابراهیمیان در مورد سمیرا نصیری و دوستان و مرتبطین او در نهادهای قضایی و امنیتی و پاکسازی رابطین نصیری
مطابق آخرین اخبار رسیده از بازداشتگاه اوین، در هفته گذشته میلاد ابراهیمیان به بخش واعظ منتقل شده است و با سمپاشی های انجام شده در خارج از زندان برخی از زندانیان حاضر در این بخش رفتاری نا پسند با وی در پیش گرفته اند. به این ترتیب و در شرایطی که خانواده میلاد ابراهیمیان نیز هر گونه ارتباط خود را با دوستان و حتی نامزد وی قطع کرده اند، ابراهیمیان هر لحظه متحمل فشار روانی افزون تری می شود و بازجویان شمارش معکوس برای شکسته شدن اراده او را آغاز کرده اند!!!
پی نوشت: این قصه پر غصه، هر چند تنها داستان تلخ این روزهای زندان اوین نیست؛ اما می تواند سرانجامی بسیار تلخ و دور از انتظار را برای میلاد ابراهیمیان رقم بزند… برای کسی که از اوایل دهه ۱۳۸۰ شمسی در غالب مجامع آزادیخواهانه پا به پای فعالین جنبش دانشجویی حضور داشت و تکاپوی او برای دفاع از انسانیت برای دوستانش در کانون مدافعان الگو بود…
منبع:
سایت ملی
خواهر کوچک ایشان(آیسان) وقتی که دفتر خاطرات خود را در بین وسایل ضبط شده می بیند، در پاسخ به اعتراض خود این جواب را میگیرد که " همه چیز از خاطره نوشتن به زبان ترکی شروع می شود."
در حین بازرسی خانه که توسط چهار مامور اطلاعاتی انجام می شد ماموران خانم فرجزاده را به خیانت به دولت و ملت محکوم میکردند.
ماموران اطلاعاتی گفته اند که خانم فرجزاده به تبریز منتقل خواهد شد و زودتر از یک هفته آزاد نخواهد شد. لازم به ذکر است که ماموران هنگام ورود به خانه مجوز نشان ندادند، اما بعدا در حین جستجوی منزل یکی را ماموران که مجوز در دست داشته به آنها اضافه شده است. حمیده فرج زاده فارغ التحصیل از دانشگاه علوم پزشکی ایران، فعال سابق دانشجویی و از فعالان شناخته شده زن هم در عرصه حقوق ملی و هم در عرصه حقوق زنان می باشد.
حدودا یک هفته پس از آنکه بهمن مرادیان پی توانست با کمک اعضای حزب دموکرات کردستان از مرز ایران خارج شده و خود را به ترکیه برساند خبر میرسد که پدر و برادر وی در بازداشت تحت فشار شدید نیروهای امنیتی قرار گرفته اند تا در تماس های احتمالی بهمن وی را متقاعد کنند به ایران بازگشته و خود را تسلیم نیروهای امنیتی کند!
بهمن مرادیان پی ، ملقب به بهمن بهنود در ماههای پس از برگزاری انتخابات دهم با جمع آوری و تدوین فیلم اعتراضات خیابانی و نیز همکاری در تهیه اسامی کشته شدگان مورد حساسیت ویژه دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع شد و هجدهم مرداد ۸۸ در جریانات درگیری های پس از انتخابات توسط پلیس امنیت بازداشت شده و به مدت 15 روز در مکانی نامعلوم تحت فشار و آزار و اذیت نیروهای امنیتی قرار گرفت و پس از آن با قرار کفالت یک فیش حقوقی معادل 12 میلیون تومان او را حدود ساعت 5 صبح در عشرت آباد در حالی که چشمانش بسته بوده از ماشین به بیرون پرتاب کرده و رفتند. چند ماه بعد و روز چهاردهم آبان ماه وی در بهشت زهرای تهران همراه با تنی چند از حاضرین از جمله سمیرا نصیری بر مزار جانباختگان پس از انتخابات مجددا بازداشت شد و بیست و چهارم آبان که با قرار وثیقه صد میلیون تومان آزاد شد.در 22 بهمن در میدان هفت تیر وی مجددا بازداشت شده و طی یک روز بازداشت خود به شدت تحت شکنجه قرار گرفت و روز بعد در حالی که تقریباً نیمه جان شده بود، در اتوبان باقری او را از ماشین متعلق به قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران بیرون انداختند. در بیست و پنجم بهمن خانواده اش به دادگاه انقلاب احضار شده و اتهاماتی از قبیل اخلال در نظم عمومی ، و تبلیغ علیه نظام ، شرکت در تجمعات ضد انقلابی و لیدری به بهمن نسبت داده شده و وثیقه اش به میزان ۱۵۰ میلیون تومان افزایش یافت.
بهمن پس از این وقایع به ورامین رفته و چندی پیش هنگامی که برادرش بهرام مرادیان پی برای او در ورامین پول آورده بود ، با دو ماشین و یک موتور نیروهای امنیتی مواجه می شود که برادرش را تعقیب کرده بودند تا به او برسند بهمن از دست آنها می گریزد و در حین فرار به شدت توسط تعقیب کنندگان مجروح می شود.پس از فرار بهمن، بهرام برادرش بازداشت شده و در همان شب نیز پدرش هم بازداشت می شود و مطابق آخرین گزارش واصله پدر و برادر بهمن طی سه روز اخیر تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته اند.
بهمن مرادیان پی پس از خروج از ایران طی نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای گلایه هایی را از روند حاکم بر یکساله اخیر کشور مطرح نمود که در وبلاگ رهروان راه اکبر متعلق به سمیرا نصیری منتشر شد و در لینک زیر قابل دسترسی است:
http://rahrovaneraheakbar-m9.blogspot.com/2010/05/blog-post_3553.html
اوراق شعر ما را بگذار تا بسوزندلب های باز ما رابگذار تا بدوزندبگذار دستها رابر دستها ببندندبگذار تا بگوییمبگذار تا بخندندبگذار هر چه خواهندنجواكنان بگویندبگذار رنگ خون رابا اشكها بشویندبگذار تا خدایاندیوار شب بسازندبگذار اسب ظلمتبر لاشهها بتازندبگذار تا ببارندخونها ز سینهی ماشاید شكفته گرددگلهای كینهی ما
یک کمیته ویژه در کنگره متشکل از سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه روند ادغام و تطبیق طرح های تحریمی مجالس سنا و نمایندگان علیه ایران را آغاز کرده است. این مصوبه شرکت های خارجی تامین کننده بنزین ایران را تحریم خواهد کرد یعنی آن ها را از فعالیت در آمریکا منع خواهد کرد و محدودیت های مالی گسترده علیه آن ها در نظر خواهد گرفت. کنگره همچنین در نظر دارد شرکت هایی که با صنعت پتروشیمی و پالایشگاه های ایران رابطه دارند و از آن حمایت های مالی یا فنی می کنند را هدف تحریم ها قرار دهد. چنین شرکت هایی از حضور در بازارهای بورس آمریکا یا اخذ وام از بانک صادرات - واردات این کشور و نیز دریافت قراردهای کلان از دولت فدرال منع خواهند شد. کنگره در نظر دارد دولت آمریکا را موظف کند که اسامی مقام های جمهوری اسلامی که به باور آمریکا " ناقض حقوق بشر " تشخیص داده شوند را منتشر کند. ایران اتهام نقض حقوق بشر را رد می کند و تحریم های آمریکا و شورای امنیت بی فایده و غیرقانونی میداند.
شیوا دولت آبادی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیرن عامل انجمن حمایت از حقوق کودک درگفت وگویی با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که وقتی فرادستی و فرودستی ها از طریق قوانین، حمایت شوند، هیچ برآیندی جز تعمیق خشونت های فروخورده و تلخی های روزگاران به بار نمی آورند. او با اشاره به قوانین حوزه زنان گفت که در این نگاه، زن یا مرد بودن، سیاه و سفید بودن قربانیان، مد نظر نیست: « اگر قوانین، همه به نفع زن ها بودند هم، همین عقیده را داشتم؛ مثلا در بعضی کشورها حق حضانت، به صورت بدیهی به مادر داده می شود که در آن جا نیز باید به صلاحیت مادر توجه شود و نه صرفا به جنسیت او.» این روانشناس وپژوهشگر اجتماعی در این گفت وگو به قانونمند کردن تعدد زوجات که به اعتقاد وی بهداشت روانی خانواده ها را تهدید می کند پرداخته است. لایحه یادشده مخالفت بسیاری را درمیان فعالان سازمان های مرتبط با زنان ودیگر گروه های اجتماعی در ایران ایجاد کرده است. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با توجه به طرح مبحث یادشده درحوزه عمومی و درمیان فعالان حقوق زنان به انتشار این مصاحبه می پردازد. این گفت وگو که توسط صبا واصفی انجام شده است درزیر می آید:
قوانینی که در آن نوع بشر به دو گروه فرادست و فرودست تقسیم می شوند، چه تاثیراتی بر بهداشت روانی جامعه و مردم آن جامعه می گذارد؟
دولت آبادی – به عنوان یک شهروند، مایلم بگویم که هر گاه قوانین به نابرابری ها دامن می زنند، با تاسفی عمیق به این پدیده می نگرم. مهم نیست که این نابرابری شامل زنان یا مردان شود. قوانین هر جامعه؛ مانند چتری فرهنگی به صورتی نامحسوس و زیرکانه، خودآگاهی انسان ها و روابط انسانی آن ها را سخت، تحت تاثیر قرار می دهند. این نکته را صمیمانه می گویم که وقتی فرادستی و فرودستی ها از طریق قوانین، حمایت شوند، هیچ برآیندی جز تعمیق خشونت های فروخورده و تلخی های روزگاران به بار نمی آورند و باز هم می گویم که در این نگاه، زن یا مرد بودن، سیاه و سفید بودن قربانیان، مد نظرم نیست؛ اگر قوانین، همه به نفع زن ها بودند هم، همین عقیده را داشتم؛ مثلا در بعضی کشورها حق حضانت، به صورت بدیهی به مادر داده می شود که در آن جا نیز باید به صلاحیت مادر توجه شود و نه صرفا به جنسیت او.
چه عاملی معیارهای همسر گزینی میان مرد و زن را متفاوت می کند ؟
دولت آبادی – در اکثر مطالعات در زمینهی محورهای حاکم بر گزینش همسر، مردها بیش تر از زن ها برای انتخاب همسر به جذابیت همسر بها می دهند و زنها بیش تر از مردان به توانایی همسر؛ برای اداره مالی زندگی و کمتر به ظاهر او، ولی هر چه شرایط نابرابری میان زن ومرد در جامعه کمتر باشد، این جنبه ها رنگ می بازد و سلیقه ها به هم نزدیک تر می شوند؛ علی رغم عمومیت نسبی این تمایز در گزینش همسر، در پی گیری های پژوهشی آشکار می شود که عوامل تعیین کننده نه بیولوژیکی، در نهایت، محصولی اجتماعی هستند و به درجهی استقلال ذهنی و موقعیت های اجتماعی زن یا مرد برمی گردد.
داشتن تعدد شرکای جنسی مرد، از چه راهی آثار مخربی بر بهداشت روانی زن می گذارد؟
دولت آبادی – خویشتن هر فرد به تدریج و طی سالها تجربه با مادر، پدر، خانواده، مدرسه، شغل ، جامعه و البته روح حاکم بر زمان شکل میگیرد. این همان پدیده ای است که با آن ما تدوام شخصیتی و هویت خود را شکل می دهیم و در آن با شناخت و باورهایی از خود واقعی، خود آرمانی و خود اجباری به تعادل هایی می رسیم که به آن مفهوم “خود” می گوییم. یکی از ویژگی های اساسی مفهوم “خود”، این است که ما با همه ی کاستی هایی که ممکن است در مقایسه با دیگران داشته باشیم خود را یگانه می بینم. همه ی ما در درون مفهوم “خود”، یک ستون اتکا داریم که آن “عزت نفس” ما است. جالب است که انسان حتی به اشیایی که به آن تعلق دارد نیز با هیجانهای مربوط به “خود” به آن می نگرد. همین عزت نفس است که در ما انتظارهایی از جامعه ایجاد میکند که فروپاشی آن ها به عزت نفس زن، سخت آسیب می زند.
انسان با برقراری ارتباط از نوع ازدواج در این آزروست که خویشتن خود را گسترش دهد و برای خود، توان بیشتری کسب کند.آرزو دارد با دیگری مقایسه نشود، کم نیاورد و در همین راستا خودخواهی یا زیاده خواهی هر یک از طرفین به رابطه، لطمه می زند و سلامت روان خود و خانواده را به مخاطره می اندازد. زنی که شاهد حضور زنی دیگر در شراکت زندگی خصوصی و یگانهی خود با همسرش است، خود را طرد شده می بیند. زن، با فروپاشی عزت نفس یا پرخاش گر یا از شدت اضطراب و خشم فروخورده مسخ می شود و در کنار این همه تحمیل های روانی، تمکین اجباری هم این بار را بر زن مضاعف میکند.
کودکان در خانواده هایی که زن رفتاری پرخاش گر یا مسخ شده پیدا می کند و یا با تمکین اجباری دست و پنجه نرم میکند در معرض چه نوع خطرها یا بحران هایی هستند؟
دولت آبادی- بزرگ ترین معضل در مورد این کودکان، الگوبرداری بد است. آن ها از پایه و اساس با اضطراب های مادر تحقیر شده و با پرخاشگری های آشکار یا پنهان او شکل می گیرند و در نتیجه همه ی آن چه به عنوان تحکیم خانواده در قانون گذاری مد نظر است، به ضد خود تبدیل می شود و چنین فضایی انسانهای آشفته ای را تحویل جامعه می دهد.
چگونه شخصیتهایی نسبت به ورود فرد دیگری به رابطه ی خصوصی و عاطفی شان می توانند، بی تفاوت باشند؟
دولت آبادی – شاید فقط انسانی به راحتی بتواند جایگزین خود را بپذیرد که عمیقا از همسرش متنفر باشد.
قوانین مربوط به حوزه ی خانوداه در چه شرایطی به طور واقعی می توانند، مدافع بنیاد خانواده و سبب استحکام روابط بین فردی در آن باشند؟
دولت آبادی- قوانینی می تواند به استحکام بنیان خانواده بینجامد که در آنها به صمیمت، تعهد و عشق ورزیدن به ساختار یک خانواده و یک زوج بها داده شود؛ یعنی به مبانی که بنا به تعریف مفهوم بنیانی یک خانواده است و نه تجاوز قانونی به این حریم!
در یک رابطه عاطفی، عشق چه جایگاهی دارد، آیا ایجاد رابطه، فارغ از عشق، رابطه ای انسانی و مطلوب به شمار می آید؟
دولت آبادی – مفهوم عشق از دو دیدگاه؛ عشق شهوانی و عشق همدمانه یا همدلانه به تفصیل مورد پژوهش های روان شناختی قرار گرفته است؛ اولی پر از انگیختگی عاطفی است و از شعف وصال تا سوز دل فراق را در برمی گیرد، در حالی که دومی عواطفی را درگیر میکند که با آن احساس مراقبت عمیق ایجاد شرایط راحتی و دلخوشی دیگری و نوعی تعهد به حضور برای دیگری را مطرح می کند. نظریه پردازان، عشق را حاوی سه محور دیده اند :
صمیمیت (نزدیکی ،مشارکت و ارزش دهی به شریک زندگی) تعهد (تصمیم برای ماندن و باقی ماندن در رابطه) و شهوت (احساس عشق، جاذبه عاشقانه، احساس تمایل جسمانی و جنسی)
تحقیقات نشان داده که بنا به میزان آمیختن درهر یک از این ابعاد با یکدیگر می توان از انواع ارتباط عاطفی، میان همسران، نتیجه گرفت که بدترین آن ها وقتی است که نه صمیمیت، نه تعهد و نه شهوت وجود داشته باشد.
با توجه به این که این روزها عمل کرد لایحه نویسان در ارتباط با تدوین لایحه ی حمایت از خانواده، سبب اعتراض طیف گستردهای از فعالان مدنی شده، چه راه کاری برای ایجاد روابط انسانی در خانواده به آن ها توصیه میکنید؟
دولت آبادی – به آنها که به تسهیل غیرضروری نابرابریهای قانونی دامن می زنند، پیشنهاد میکنم؛ اندکی هم به عواقب ملال آور آن چه تدوین کردهاند، بیندیشند؛ چرا که در تدوین مادهی ۲۳ عقب گردی سنتی و بدون هیچ ضرورت اجتماعی و قابل تعمیم به نفع عموم دیده می شود؛ در حالی که در مادهی ۲۵ ناگهان، لایحه نویسان کاملا به روز به مسائل و موانع اقتصادی امروز جامعه، عنایت می کنند و دست، روی مهریه ی زن می گذارند. حداقل بد نبود در مورد ماده ی ۲۳ هم کمی روز آمدتر به ضرورتهای جامعه می اندیشیدند.
مصاحبه و عکس : صبا واصفی