توصیف شبهای اصفهان

درودی دوباره به هموطنان عزیز باز هم میخوام راجع به بحث داغ این روزها یعنی انتخابات بنویسم. و سعی دارم در این پست به توصیف روز و شب های اصفهان بپردازم. روز و شب هایی که طرفداران 4 نامزد انتخاباتی به خیابان ها میریزن و شعار سر میدن. دیروز عصر حدود ساعت 5 یک راهپیمایی عظیم توسط جوانان اصفهانی از سر خیابان نیکبخت شروع شد و تا چهار راه نظر ادامه داشت.در این راهپیمایی دختران و پسران دست در دست هم از پیاده روی میانی خیابان میگذشتند و این درحالی بود که یا پارچه های سبزی به دست و سر خود بسته بودند یا مانتوها و تی شرت های سبز رنگ به تن داشتند و در بعضی موارد دختران از شالهای سبز رنگ استفاده کرده بودند. حدود نیمه های شب مردم از پیر و جوان با ماشین و موتور و دوچرخه در خیابان های اصفهان حضور پیدا کردند و هر کسی عکس فرد مورد علاقه خود را به شیشه ماشینش زده بود. من خودم به شخصه تا به حال چنان ترافیکی در اصفهان ندیده بودم. خیابان های توحید ، چهارباغ بالا ، نظر ، دنباله سی و سه پل از جمعیت بیشماری پر شده بودن. به جرات میگم اکثر کسانی که حضور داشتند طرفداران میرحسین موسوی بودند و البته در آن میان از طرفداران احمدی نژاد هم معدودی به چشم میخوردن! این جریان تا ساعت 4 صبح در اصفهان ادامه داشت. و حالا میخوام طرفداران هر 4 نامزد انتخاباتی رو توصیف کنم. طرفداران میرحسین موسوی اکثراً افراد باشخصیت و خوشرو بودند و در برابر بی ادبی های احمدی نژادی ها با روی خوش برخورد میکردن ولی در همان حین جواب دندان شکنی به اون ها میدادن و بیش از نیمی از جمعیت رو تشکیل میدادن. طرفداران آقای رضایی عزیز که واقعاً به خاطر فیتیله پیچ حسابی احمدی نژاد ازشون سپاسگذارم ، کمتر از طرفدارن میرحسین موسوی بودند. و با گرفتن عکس ایشون کنار خیابان ایستاده بودن. از بین اون همه جمعیت فقط دوتا ماشین و 4 نفر رو در کنار خیابان دیدم که طرفدار کروبی بودن و البته افرادباشعوری بودن ولی چون احساس میکردن کم هستن زیاد سر و صدایی نمیکردن. و اما طرفدارن احمدی نژاد: از بین ماشین ها که دقیقاً 13 تا ماشین رو دیدم که طرفدارش باشن و بقیه برادران اراذل و اوباشی بودن که سوار بر موتور و با هوهوی فراوان و با رانندگی وحشیانه از بین ماشینها عبور میکردن و طرفداران میرحسین که کناره های خیابان رو گرفته بودن با دادن شعار اون ها رو به سخره میگرفتن! بعضی از این موتور سوارها خورجین هایی رو روی موتورهای خود گذاشته بودن که من یکی با چشم خودم دیدم یک چماق داخل یکی از خورجین های اونها بود و یکی از همین افراد یک اسپری فلفل از خورجینش بیرون آورد و مثل وحشی ها به میان طرفداران میرحسین رفت و....(یک خانومی رو دیدم که سر درد شدیدی گرفته بود و میگفت چشمام دارن آتیش میگیرن)! و اما برخورد های طرفین: هرگاه طرفدارهای احمدی نژاد از کنار طرفدارن موسوی میگذشتن میگفتن : چیزه چیزه و یکی از طرفداران موسوی هم میگفت چی توزه! طرفدارهای احمدی نژاد سیب زمینی زده بودن سر سیخ و از پنجره های ماشین بیرون آورده بودن! طرفدارهای میرحسین فریاد میزدن : سیب زمینی کیلو چند؟ و یا میگفتن دو دو تا؟ و همه کسانی که کنار خیابون بودن فریاد میزدن 10 تا! طرفداران میرحسین به میان خیابان می اومدن و میرقصیدن دور ماشین های طرفدار احمدی نژاد. که یکی از همین طرفدارها از ماشین پیاده شد که دعوا کنه که همون آقایی که میرقصید دست انداخت دور گردنش و بوسش کرد و گفت خوش باش هموطن و باز شروع کرد به رقصیدن و یک آقایی اومدن و گفتن ما هموطنیم . ایرانی هستیم. دعوا نداره. نیم ساعتی بعد یک دسته از موتوری ها که طرفدار احمدی نژاد بودن داخل جمعیت ماشینهای طرفدار میرحسین شدن و شروع کردن به شعار دادن و حرف های زشت به میرحسین . در این حین یکی از همین افراد از ماشینش پیاده شد و رفت کنار یکی از ماشینهای طرفدار میرحسین که دوتا خانم داخلش بودن . خانمی که راننده بود فوراً شیشه هایماشین رو کشید بالا . همه با چشمانی متحیر دیدیم که اون آقا سعی داره که اون خانم رو بزنه . جمعیت به یکباره به طرف اون ها هجوم بردن و از ماشین اون خانم دورش کردند و همه با هم یکصدا فریاد زدن: وحشی ، وحشی ، وحشی ، وقاحت ، وقاحت ، وقاحت از طرفداران احمدی نژاد چیزی بیش از این نمیشه انتظار داشت. حداقل نمیکنن کمی خودشون رو کنترل کنند. به قول برادر من : باید میگذاشتی اگر دختره میزنه توی گوشت اون طرفش رو هم بگیری بگی بزن اینور تا برای نامزد انتخاباتیت تبلیغ کنی نه اینکه حمله کنی طرفش که از ترس پنجره های ماشینش رو بکشه بالا. و میگفت : چقدر شرم آوره که به خودش اجازه میده به یک زن حمله کنه! و ماشین هایی رو می دیدیم که 5 نفر داخل آنها هستن و هرکدام یک عکس مختلف گرفتن دستشون! و اما خود من، من در اصل طرفدار تحریم هستم.اما از اونجایی که اگر میگفتم تحریم حسابم پاک ساخته بود و به کوری چشم طرفداران احمدی نژاد ، یک پارچه سبز بستم به دستم ، عکس آقای رضایی رو گرفتم دستم و به طرفدارهای کروبی میگفتم آفرین . خوبه . خوبه!!!! و هرجا به طرفدارهای احمدی نژاد میرسیدم میگفتم دیب دمینی! به هرحال با اینکار نشون دادم که حالم از احمدی نژاد و احمدی نژادها به هم میخوره! و به امثال اونها نیازی نداریم! فیلم های تمامی جریانات بالا رو گرفتم ولی متاسفانه به دلیل افزایش حجم فیلم ها و زمان بردن برای آپلودشون ، نتونستم در این پست اونها رو بگذارم برای مشاهده. در اسرع وقت این کار رو حتماً انجام میدم تا از همه وحشیگری های احمدی نژادها باخبر بشین. زنده باد ایران- زنده باد آزادی

1 نظرات:

نوشین گفت...

در رابطه با انتصابات !!!!

عسگر اولادی میگفت به هرکه رای بدهید به نظام رای داده اید!!!
همان آش و همان کاسه این ویدئو را حتما" ببینید

ارسال یک نظر

نه بر حسين بلكه بايد بر مذهبي گريست كه عالمانش پاره شدن عكس مردگان را وقيح تر از دريده شدن سينه زندگان مي دانند!